- متقسم
- پراکنده، متفرق، پریشان، منتشر، پاشیده شده
معنی متقسم - جستجوی لغت در جدول جو
- متقسم
- پراکنده
- متقسم ((مُ تَ قَ سِّ))
- پراکنده شونده، پراکنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دارای تبسم و لبخند
قسمت شده، بخش بخش شده
مقابل متاخّر، کسی که در زمان پیشین زندگی می کرده است، در فلسفه دارای تقدم، پیشین، پیشی گیرنده، پیش افتاده
آهسته خنده کننده، تبسم کننده
کرپمند (کرپ جسم)، مهین کار، بر شونده جسم گیرنده، تناور، آنکه بر کاری و عملی بزرگ شود جمع متجسمین
باز دارنده، سخن آموزنده راست شونده، گرانبها راست شونده قوام گیرنده، قیمتی گرانبها: تا این غایت (قریب) بصد هزار دینار املاک نفیس و اسباب متقوم ازدیههای معظم و مزارع مغل... بمجرد شبهتی که در نقل ملک آن باز نمودند بمدعیان (آن) باز فرموده است
پیش آینده، سابق، گذشته، پیشتر
هم سوگند، همداراک
نویسنده و رسم کننده و صاحب رسم
بخشار بخش شونده تقسیم شونده بخش بخش شده
کسی که آداب وروسم چیزی را رعایت می کند ولی از حقیقت آن آگاه نیست یا به آن توجه نمی کند
قیمتی، گران بها
پراکنده شدن و پراکنده کردن
تقسیم شده، بخش بخش شده
قسمت کننده، بخش بخش کننده
پراکنده و پریشان شدن، پراکنده ساختن، پراکندگی
جای تقسیم و قسمت قسمت کننده، بخش و تقسیم کننده
جای قسمت کردن
پریشان پریشان دل پراکنده فکر پریشان خاطر