جدول جو
جدول جو

معنی متقابل - جستجوی لغت در جدول جو

متقابل
آنچه دو سو داشته باشد، دارای دو طرف، رو به رو، مقابل
تصویری از متقابل
تصویر متقابل
فرهنگ فارسی عمید
متقابل
(مُتَ بِ)
نعت است از تقابل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). با هم روباروی گردنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مقابل و روباروی. (ناظم الاطباء). روی بهم دارنده. روبروی یکدیگر. ج، متقابلین: و نزعنا ما فی صدورهم من غل اخواناً علی سرر متقابلین. (قرآن 47/15). علی سرر متقابلین. (قرآن 44/37) ، (در اصطلاح شطرنج) حالت دو شاه در موقعی که روی عرض یا ستون یا قطر متقابل هم قرار گرفته باشند و هیچ حایلی بین آنها نباشد و خانه های میانشان هم فرد باشد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
متقابل
با هم رویاروی گردنده، روبروی یکدیگر
تصویری از متقابل
تصویر متقابل
فرهنگ لغت هوشیار
متقابل
((مُ تَ بِ))
مقابل، روبروی، دارای تقابل
تصویری از متقابل
تصویر متقابل
فرهنگ فارسی معین
متقابل
روبرو، رویارو، محاذی، هم راس
متضاد: متخارج، دوسویه، دوطرفه
متضاد: یک طرفه، یک سویه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
متقابل
مقابله به مثل، متقابل
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ بِ لَ)
مؤنث متقابل: احترامات متقابله. معاملۀ متقابله. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ بِ)
شیری نماینده. (از منتهی الارب). شیر و مانند شیر و شبیه به اسد. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترابل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
در پاسخ در مقابل: ما هم متقابلا بشما تبریک میگوییم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقاتل
تصویر متقاتل
کارزار کننده در کشمکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقاول
تصویر متقاول
گفت و شنود کننده، زبان دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
دوسویه، درپاسخ
فرهنگ واژه فارسی سره
درعوض، درمقابل، درمقابله، دوسویانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
بالمثل
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
Reciprocally
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
réciproquement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
相互に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
kwa njia ya ushirikiano
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
อย่างตอบสนองกัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
باہمی طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
באופן הדדי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
相互地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
পারস্পরিকভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
상호적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
karşılıklı olarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
secara timbal balik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
पारस्परिक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
recíprocamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
wederzijds
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
взаємно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
взаимно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
wzajemnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
wechselseitig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
reciprocamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متقابلا
تصویر متقابلا
reciprocamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی