جدول جو
جدول جو

معنی متفصم - جستجوی لغت در جدول جو

متفصم(مُتَ فَصْ صِ)
شکسته گردنده بی جدائی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شکسته شده بی آن که جدا شود. (ناظم الاطباء). و رجوع به تفصم شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منفصم
تصویر منفصم
شکسته، بریده، گسسته
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ وَصْ صِ)
رنجور و کاهل از تب. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رنجور و افتاده از تب. (ناظم الاطباء). و رجوع به توصم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ فَهَْ هَِ)
اندک اندک دریابنده. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). کسی که اندک اندک دریافت میکند و میفهمد. (ناظم الاطباء) ، دانا و عاقل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قَصْ صِ)
شکسته شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شکسته. (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به تقصم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ فَغْ غِ)
گل شکفته. (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به تفغم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ فَصْ صی)
رها شده از تنگی و سختی. (ناظم الاطباء). رهائی یابنده از هر چه باشد مثل آفت و بلا و وام. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفصی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ فَصْ صِ)
روان شونده و روان. (آنندراج) (از اقرب الموارد). روان و جاری. (ناظم الاطباء). نعت است از تفصد. (از منتهی الارب). و رجوع به تفصد شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ فَصْ صِ)
فصیح و زبان آور و سخن آرا. (از منتهی الارب) ، کسی که به زحمت و تکلف فصاحت نماید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ فَ صِ)
شکسته شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، گسسته و بریده شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). منقطع. رجوع به انفصام شود.
- منفصم کردن، بریدن. گسستن. پاره کردن: نطاق نهضتش... از محاربت منفصم کند. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 190).
- منفصم گردیدن، بریده شدن. گسیخته شدن. گسسته شدن. بازشدن: حد مملکت منثلم گردید و عقد فضل منفصم. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 443)
لغت نامه دهخدا
(تَءْ)
شکسته گردیدن بی جدایی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از منفصم
تصویر منفصم
شکسته گسسته شکسته قطع شده گسسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفصم
تصویر تفصم
شکستن بی جدایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منفصم
تصویر منفصم
((مُ فَ ص))
قطع شده، گسسته
فرهنگ فارسی معین