جدول جو
جدول جو

معنی متفاوت - جستجوی لغت در جدول جو

متفاوت
ویژگی کسی یا چیزی که با دیگری فرق و تفاوت داشته باشد، به صورت ناهماهنگ، مختلف با دیگران
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
فرهنگ فارسی عمید
متفاوت
(مُ تَ وِ)
از هم جدا و دور شونده. (آنندراج). متمایز و متفرق و جدا. از هم متمایز و مختلف و از هم جدا و جداگانه. (ناظم الاطباء) : چه عالمیان در منازل و معارج و مراتب و مدارج متفاوت قدراند. (سندبادنامه ص 4). زیراک مقصود از سخن تفهیم معانی مختلف و تقریر حالات متفاوت بود. (المعجم ص 33). و رجوع به تفاوت شود
لغت نامه دهخدا
متفاوت
از هم جدا و دور شونده، متفرق و متمایز
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
فرهنگ لغت هوشیار
متفاوت
((مُ تَ وِ))
تفاوت دارنده، از هم جدا
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
فرهنگ فارسی معین
متفاوت
دیگرگون، ناهمسان، ناهمتا
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
فرهنگ واژه فارسی سره
متفاوت
دیگرسان، گوناگون، مباین، متباین، متمایز، مختلف، مغایر، ناهمگون
متضاد: متشابه، ناهم آهنگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
متفاوت
مختلفٌ
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به عربی
متفاوت
Disparate, Divergent
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
متفاوت
disparate, divergent
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به فرانسوی
متفاوت
مختلف
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به اردو
متفاوت
dispar, divergente
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به پرتغالی
متفاوت
disparat, abweichend
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به آلمانی
متفاوت
różny, odmienny
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به لهستانی
متفاوت
различный , расходящийся
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به روسی
متفاوت
різний , відмінний
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به اوکراینی
متفاوت
verschillend, divergent
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به هلندی
متفاوت
แตกต่าง , แตกต่าง
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به تایلندی
متفاوت
disparato, divergente
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
متفاوت
tofauti
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به سواحیلی
متفاوت
異なる , 相違する
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به ژاپنی
متفاوت
不同的 , 分歧的
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به چینی
متفاوت
שונה , שונה
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به عبری
متفاوت
이질적인 , 다른
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به کره ای
متفاوت
dispar, divergente
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
متفاوت
berbeda
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
متفاوت
ভিন্ন , ভিন্ন
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به بنگالی
متفاوت
विभिन्न , भिन्न
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به هندی
متفاوت
farklı
تصویری از متفاوت
تصویر متفاوت
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ وِ)
با هم انباز و شریک. (ناظم الاطباء). با یکدیگر انباز شونده در کار. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفاوض شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ وِ)
پرستندۀ خدای به ریا. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). پرستندۀ خدای بطور ریا. (ناظم الاطباء) ، کسی که حیله میکند مرده شدن را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تماوت شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ وِتَ)
مؤنث متفاوت: و بر سطح دیگر انواع نغمات و اصناف اصوات و ایقاع نقرات و ازمنۀ متفاوته و متناسبه... نشان کرد. (سندبادنامه ص 65)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تفاوت
تصویر تفاوت
از هم جدا و دور شدن دو چیز، اختلاف بین دو چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متفاوته
تصویر متفاوته
متفاوت در فارسی مونث متفاوت: جدا دیگر گونه مونث متفاوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفاوت
تصویر تفاوت
((تَ وُ))
از هم جدا و دور شدن، فرق و اختلاف دایمی داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفاوت
تصویر تفاوت
ناهمسانی، ناهمگونی، نایکسانی، ناسانی
فرهنگ واژه فارسی سره