- متغیر
- دگرگون شونده
معنی متغیر - جستجوی لغت در جدول جو
- متغیر
- ویژگی کسی یا چیزی که تغییر پیدا کند و دگرگون شود، دگرگون، آشفته و خشمگین، ناراحت و نگران
- متغیر
- برگردنده از حال خود، گردیده، دگرگون
- متغیر ((مُ تَ غَ یِّ))
- دگرگون شده، تغییر حال یافته، آشفته، مضطرب
- متغیر
- Variable, Varying
- متغیر
- variável
- متغیر
- variabel
- متغیر
- zmienny
- متغیر
- переменный , изменяющийся
- متغیر
- змінний
- متغیر
- variabel
- متغیر
- variable
- متغیر
- variable
- متغیر
- variabile
- متغیر
- परिवर्तनीय
- متغیر
- পরিবর্তনশীল
- متغیر
- variabel
- متغیر
- değişken
- متغیر
- משתנה
- متغیر
- 可变的 , 变化的
- متغیر
- inayobadilika
- متغیر
- เปลี่ยนแปลง
- متغیر
- متغيّرٌ
- متغیر
- متغیر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متغیره در فارسی مونث متغیر: ورتناک جزان، خشمگین مونث متغیر
حیران، سرگردان، سرگشته
ویژگی کسی یا چیزی که با دیگری مغایرت و اختلاف داشته باشد، ضد هم، ناجور
سرگشته، حیران، آواره
ناپیدا گردنده
متفرق و گوناگون و مختلف
متهور