جدول جو
جدول جو

معنی متغطی - جستجوی لغت در جدول جو

متغطی(مُ تَ غَطْ طی)
پوشیده و پنهان. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغطی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متغنی
تصویر متغنی
سرود خوان
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ غَنْ نی)
سرود گوینده و سراینده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بی نیاز. (ناظم الاطباء). بی نیاز گردنده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، ستاینده و نکوهنده و سرزنش کننده (اضداد). (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، عاشق و عشقباز. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تغنی شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
پوشیده شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ناظم الاطباء). پوشیدن و تعدی بالباء. (منتهی الارب) (از آنندراج). استتار. اغتطاء. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قَطْ طی)
از ’ق طو’، درنگ و تأخیر نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، (از ’ق طی’) دول پرآبی که آهسته و اندک اندک از چاه برآید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تقطی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ غَدْ دی)
چاشت خورنده. (آنندراج). کسی که ناشتائی خورد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آن که شام می خورد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تغدی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ غَذْ ذی)
خورنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). غذاخورنده، پرورش کننده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تغذی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ غَشْ شی)
پوشنده و فرو گیرنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). آن که خود را بپوشاند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تغشی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ غَطْ طِ)
شب تاریک. (آنندراج). تاریک شب. (ناظم الاطباء) ، تاریک چشم. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغطش شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ غَلْ لی)
متطیب. بوی خوش مالیده. (از محیطالمحیط). و رجوع به تغلی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ عَطْطی)
عطا خواهنده. (آنندراج). انعام و بخشش درخواست کننده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعطی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مَطْ طی)
خرامنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، روز دراز. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تمطی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لَطْ طی)
آن که انتظار غفلت دشمن کند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پاسبانی کننده از دشمن. (ناظم الاطباء). و رجوع به تلطی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ خَطْ طی)
تخطی نماینده و تجاوز کننده و از حد درگذرنده. (ناظم الاطباء) ، گام نهنده یا گام فراخ نهنده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تخطی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ غَطْ طا)
پوشیده شده و نهفته شده و پنهان. (ناظم الاطباء). فروپوشانیده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغطیه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از متحطی
تصویر متحطی
بهره ور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعطی
تصویر متعطی
عطا خواهنده، انعام و بخشش، درخواست کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متغدی
تصویر متغدی
چاشت خورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متغذی
تصویر متغذی
خورنده خورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغطی
تصویر تغطی
پوشیده شدن پوشیده بودن پوشیدن مستور داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متغنی
تصویر متغنی
سراینده سرود گوی، بی نیاز بی نیاز گردنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متغذی
تصویر متغذی
((مُ تَ غَ ذّ))
خورنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تغطی
تصویر تغطی
((تَ غَ))
پوشاندن، مستور کردن
فرهنگ فارسی معین