جدول جو
جدول جو

معنی متغضر - جستجوی لغت در جدول جو

متغضر
(مُ تَ غَضْ ضِ)
بازگردنده از چیزی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مایل و برگشته. (ناظم الاطباء). و رجوع به تغضر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متغیر
تصویر متغیر
ویژگی کسی یا چیزی که تغییر پیدا کند و دگرگون شود، دگرگون، آشفته و خشمگین، ناراحت و نگران
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ وَضْ ضِ)
اناء متوضر، خنور چرکین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ غَضْ ضِ)
آژنگ روی و ترنجیده پوست. (آنندراج) (از منتهی الارب). ترنجیده و چین دار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغضن شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ غَمْ مِ)
رنگ شدۀ با زعفران. (از تاج العروس) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ غَوْ وِ)
گوشه نشین در غار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، فرو رونده در غور زمین. (ناظم الاطباء). به غور آینده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغور شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ غَیْ یِ)
برگردنده از حال خود. (آنندراج). دگرگون شده و از حال خود برگردیده. برگردیده از حالی به حالی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). بگردانیده. بگشته. بگردیده. دیگرگون شده. گردان. گردیده. گشته. برگشته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : علامت کژی باطن او آن است که متلون و متغیر پیش آید. (کلیله و دمنه).
- متغیرالطعم، طعم بگشته. طعم بگردانیده. طعم بگردیده. مزه گردانیده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
، بی قرار وناپایدار، مخالف و نامناسب. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، آشفته و مضطرب و سرگردان و سرگشته و پریشان و حیران. (ناظم الاطباء).
- متغیرحال، دگرگون حال: چرا چنین متغیرحالی. (انیس الطالبین ص 160).
، علامت یا عبارتی که می توان از نظر عددی مقادیر مختلفی به آن نسبت داد. (فرهنگ اصطلاحات علمی). (در اصطلاح ریاضی) ، (الف) کمیتی است که بتواند جمیع مقادیر واقع بین دو مقدار معین یا بعضی از مقادیر واقع بین دو مقدار را دارا بشود. مثال: طول ستون جیوه در گرماسنج و دستگاه میزان فشار هوا میتواند تغییرکند و از این جهت متغیرند. در معادلۀ:
R2 = y2 + X2، X ، y مقادیر متغیرند.
(ب) علامتی است که نشانۀ مقدار تغییرپذیر است. (ج) شکل انتزاعی کمیت تغییر کننده است. (فرهنگ فارسی معین).
- متغیر تابع (دراصطلاح ریاضی) ، متغیری است که تغییرش بستگی به تغییر متغیر مطلق داشته باشد. (از فرهنگ فارسی معین).
- متغیر مستقل (در اصطلاح ریاضی) ، متغیر مطلق. رجوع به ترکیب بعد شود.
- متغیرمطلق (در اصطلاح ریاضی) ، متغیری است که تغییرش بستگی به تغییر دیگر نداشته باشد. متغیر مستقل. (فرهنگ فارسی معین).
، اصلاح شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، خشمناک و آن که بسرعت خشمناک گردد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مَضْ ضِ)
آن که خویشتن را به مضریان مانند کند. (آنندراج) (از اقرب الموارد). کسی که خود را به مردمان مضر شبیه می کندو به آنها نسبت میدهد. (ناظم الاطباء) ، آن که بر گروه مضر خشم می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تمضر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ غَضْ ضِ)
خمنده و دو تا و کژ شونده. (آنندراج). خمیده شده و دوتا شده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغضف شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
برگردنده از حال خود، گردیده، دگرگون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
((مُ تَ غَ یِّ))
دگرگون شده، تغییر حال یافته، آشفته، مضطرب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
دگرگون شونده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
عاملٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
Variable, Varying
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
variable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
переменный , изменяющийся
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
เปลี่ยนแปลง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
variável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
variabel
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
zmienny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تغییریاب، متغیّر، تغییری، جهش یافته، فرّار
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
متغیر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
変動する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
inayobadilika
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
змінний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
可变的 , 变化的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
משתנה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
변동하는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
değişken
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
পরিবর্তনশীল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
परिवर्तनीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
variabile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
variable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
variabel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متغیر
تصویر متغیر
variabel
دیکشنری فارسی به اندونزیایی