خود را بند کننده و بازدارنده. (منتهی الارب). کسی که خود را باز میدارد. (ناظم الاطباء) ، موی تافته و تابداده، بندۀ فدوی شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
خود را بند کننده و بازدارنده. (منتهی الارب). کسی که خود را باز میدارد. (ناظم الاطباء) ، موی تافته و تابداده، بندۀ فدوی شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
تشنه نماینده به تکلف. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که تشنگی را بهانه می کند. (ناظم الاطباء) ، سخت تشنۀ آب. آرزومند و مشتاق آب: چند خواهی چو من برین لب چاه متعطش به آب حیوانش. سعدی. و رجوع به تعطش شود
تشنه نماینده به تکلف. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که تشنگی را بهانه می کند. (ناظم الاطباء) ، سخت تشنۀ آب. آرزومند و مشتاق آب: چند خواهی چو من برین لب چاه متعطش به آب حیوانش. سعدی. و رجوع به تعطش شود
آن که او را اندک کفاف باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). آن که وی را کفاف اندک بود. (ناظم الاطباء) ، آن که به تکلف اسباب معیشت فراهم کند و آن که طلب معیشت کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعیش شود
آن که او را اندک کفاف باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). آن که وی را کفاف اندک بود. (ناظم الاطباء) ، آن که به تکلف اسباب معیشت فراهم کند و آن که طلب معیشت کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعیش شود