تشنه نماینده به تکلف. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که تشنگی را بهانه می کند. (ناظم الاطباء) ، سخت تشنۀ آب. آرزومند و مشتاق آب: چند خواهی چو من برین لب چاه متعطش به آب حیوانش. سعدی. و رجوع به تعطش شود
تشنه نماینده به تکلف. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که تشنگی را بهانه می کند. (ناظم الاطباء) ، سخت تشنۀ آب. آرزومند و مشتاق آب: چند خواهی چو من برین لب چاه متعطش به آب حیوانش. سعدی. و رجوع به تعطش شود
بندکرده. (منتهی الارب) (آنندراج). شتر بنده کرده از نوبۀ آب. (ناظم الاطباء). باز داشته شده از آب بعمد. (از اقرب الموارد) ، تشنه. عطشان. مجازاً بسیار مشتاق و آرزومند: همه به یادت دلم معطش دار هم زبانم به ذکر خود خوش دار. سنائی (مثنویها چ مدرس رضوی ص 80)
بندکرده. (منتهی الارب) (آنندراج). شتر بنده کرده از نوبۀ آب. (ناظم الاطباء). باز داشته شده از آب بعمد. (از اقرب الموارد) ، تشنه. عطشان. مجازاً بسیار مشتاق و آرزومند: همه به یادت دلم معطش دار هم زبانم به ذکر خود خوش دار. سنائی (مثنویها چ مدرس رضوی ص 80)
هر چیز که تشنگی آورد و آب طلبد. (ناظم الاطباء). تشنگی آرنده. تشنه کننده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنچه طبیعت مشتاق ترویح سازد اعم از آنکه ترویح به آب شود مانند معده و جگر و یا به هوای بارد مثل ریه. (مخزن الادویه)
هر چیز که تشنگی آورد و آب طلبد. (ناظم الاطباء). تشنگی آرنده. تشنه کننده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنچه طبیعت مشتاق ترویح سازد اعم از آنکه ترویح به آب شود مانند معده و جگر و یا به هوای بارد مثل ریه. (مخزن الادویه)
آن که او را اندک کفاف باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). آن که وی را کفاف اندک بود. (ناظم الاطباء) ، آن که به تکلف اسباب معیشت فراهم کند و آن که طلب معیشت کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعیش شود
آن که او را اندک کفاف باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). آن که وی را کفاف اندک بود. (ناظم الاطباء) ، آن که به تکلف اسباب معیشت فراهم کند و آن که طلب معیشت کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعیش شود
مهربانی نماینده. (آنندراج). مشفق و مهربان و مایل. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کسی که بالاپوش به روی خود می اندازد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعطف شود
مهربانی نماینده. (آنندراج). مشفق و مهربان و مایل. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کسی که بالاپوش به روی خود می اندازد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعطف شود
تشنگی زای آنچه که تشنگی آرد. توضیح داروی را نامند که طبیعت را مشتاق ترویح سازد اعم از آنکه ترویح باب شود مانند معده و جگر و یا بهوای بارد مثل ریه. تشنگی آور تولید عطش کننده
تشنگی زای آنچه که تشنگی آرد. توضیح داروی را نامند که طبیعت را مشتاق ترویح سازد اعم از آنکه ترویح باب شود مانند معده و جگر و یا بهوای بارد مثل ریه. تشنگی آور تولید عطش کننده