کشاورزی کردن. (منتهی الارب). زراعت کردن بر نصیب معلوم. (منتهی الارب) (آنندراج). کشاورزی کردن و کشتکاری کردن بر نصف و جز آن. (ناظم الاطباء). کشاورزی. زراعت. زرع. کشت. در نهایه آمده است که آن زراعت است که بر نصیب معلوم باشد. (یادداشت مؤلف)
کشاورزی کردن. (منتهی الارب). زراعت کردن بر نصیب معلوم. (منتهی الارب) (آنندراج). کشاورزی کردن و کشتکاری کردن بر نصف و جز آن. (ناظم الاطباء). کشاورزی. زراعت. زرع. کشت. در نهایه آمده است که آن زراعت است که بر نصیب معلوم باشد. (یادداشت مؤلف)
ارض متعادیه، زمین مختلف با سنگ و کلوخ. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). زمین مختلف سنگناک دارای دره و زمین باسنگ و کلوخ. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعادی شود
ارض متعادیه، زمین مختلف با سنگ و کلوخ. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). زمین مختلف سنگناک دارای دره و زمین باسنگ و کلوخ. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعادی شود
متفکره در فارسی مونث متفکر: اندیشنده مونث متفکر، قوه تفکر. توضیح... سوم قوت متخیله است و چون او را با نفس حیوانی یاد کنند متخیله گویند او قوتی است ترتیب کرده در تجویف اوسط از دماغ و کار او آن است که آن جزئیات را که در خیال است با یکدیگر ترکیب کند و از یکدیگر جدا کند باختیار اندیشه. در روانشناسی امروز این تعریف صحیح نیست
متفکره در فارسی مونث متفکر: اندیشنده مونث متفکر، قوه تفکر. توضیح... سوم قوت متخیله است و چون او را با نفس حیوانی یاد کنند متخیله گویند او قوتی است ترتیب کرده در تجویف اوسط از دماغ و کار او آن است که آن جزئیات را که در خیال است با یکدیگر ترکیب کند و از یکدیگر جدا کند باختیار اندیشه. در روانشناسی امروز این تعریف صحیح نیست