جدول جو
جدول جو

معنی متسرم - جستجوی لغت در جدول جو

متسرم
(مُتَ سَرْ رِ)
پاره پاره شونده. (آنندراج) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد). جدا منقسم و پاره پاره و تکه تکه. (ناظم الاطباء). و رجوع به تسرم شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کسی که آداب وروسم چیزی را رعایت می کند ولی از حقیقت آن آگاه نیست یا به آن توجه نمی کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متورم
تصویر متورم
ورم کرده، آماس کرده، آماسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متحرم
تصویر متحرم
دارای حرمت، حرمت داشته، بی دین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متبرم
تصویر متبرم
ملول، آزرده، به ستوه آمده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ سَرْ رِ مَ)
پاره پاره: و جأت الابل متسرمه، ای منقطعه. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ سَ مِ)
موی اندک و تنک. (آنندراج). موی تنک و اندک اندک. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسرمط شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از متخرم
تصویر متخرم
از بیخ کنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متجرم
تصویر متجرم
گناه بندنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مترسم
تصویر مترسم
نویسنده و رسم کننده و صاحب رسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متسرد
تصویر متسرد
تند گام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متشرم
تصویر متشرم
شکافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متورم
تصویر متورم
آماسنده، ورم کرده، برآمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبرم
تصویر متبرم
دل آزرده بستوه آمده ملول آزرده جمع متبرمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متورم
تصویر متورم
((مُ تَ وَ رِّ))
آماسیده، ورم کرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متبرم
تصویر متبرم
((مُ تِ بَ رِّ))
ملول، آزرده دل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متورم
تصویر متورم
آماسیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متورم
تصویر متورم
Bloated
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متورم
تصویر متورم
gonflé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متورم
تصویر متورم
inchado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متورم
تصویر متورم
ফুলে যাওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از متورم
تصویر متورم
膨胀的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از متورم
تصویر متورم
תפוח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از متورم
تصویر متورم
부풀어 오른
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از متورم
تصویر متورم
bengkak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از متورم
تصویر متورم
gonfio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متورم
تصویر متورم
सूजना हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متورم
تصویر متورم
aufgebläht
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متورم
تصویر متورم
hinchado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متورم
تصویر متورم
opgezwollen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متورم
تصویر متورم
набряклий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متورم
تصویر متورم
раздутый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متورم
تصویر متورم
wzdęty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متورم
تصویر متورم
膨らんだ
دیکشنری فارسی به ژاپنی