- متزاید
- اضافه شده، زیادتر و افزونتر و فراوانتر
معنی متزاید - جستجوی لغت در جدول جو
- متزاید ((مُ تَ یِ))
- افزون شونده
- متزاید
- افزون شونده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیش از بیش
مونث متزاید
همفریب
متزاید در فارسی افزون افزون شونده
جدا و علیحده، دور و متفرق
جداشونده
افزون شدن، افزایش
زیاد شدن، افزون شدن، افزونی، افزایش
گرانفروش، بیشگوی بیش سخن
فرایاز
هم افزایی
دور از یکدیگر، دور
کسی که مجاب شده است، مجاب، بازنشسته
کسی که به چیزی مایل است، کج شونده، خمیده، مایل گشته
مدت دار، طولانی، ویژگی کسی که بر چیزی اصرار و لجاج کند
ویژگی کسی یا چیزی که با دیگری مغایرت و اختلاف داشته باشد، ضد هم، ناجور
جدا از یکدیگر، آنچه با دیگری دوری و تفاوت دارد، ضد یکدیگر
آنکه چیزی زیادتر بخواهد، افزون خواهنده، زیاده طلب، کنایه از گله مند، آزرده خاطر
ویژگی کسی یا چیزی که از دیگران جدا و مشخص باشد، دارای تمایز
جدا شونده از یکدیگر، مخالف: دیگر طرایق مختلف و متباین که اکابر فضلا و بلغا را بود و اگر از هر یکی انموذجی باز نماییم با طالت انجامد. الفاظ بسیار که بر معانی بسیار دلالت کند هر لفظی بر معنیی دیگر بی اشتراک مانند: انسان و اسب: و گمان افتد که هر دو لفظ مترادفند و نباشد بلک متباین باشد مانند سیف و حسام چه سیف شمشیر باشد و حسام شمشیر بران. و اما قسم دوم که الفاظ بسیار بر معانی بسیار دلالت کند هر لفظی بر معنیی دیگر بی اشتراک آنرا اسما متباینه خواندند، دو عدد نا مساوی را گویند که نسبت بهم اصم باشند بطوری که نه با عدد ثالثی وفق داشته باشند و نه بزرگتر بر کوچکتر قابل بخش باشد مثل 10 و 7 بعبارت دیگر دو عدد نا مساوی را نسبت بیکدیگر متباین گویند وقتی که مقسوم علیه مشترک آنها واحد باشد یعنی جز واحد بعدد دیگری تقسیم پذیر نباشند درین صورت بزرگترین مقسوم علیه مشترک آنها همان واحد است مانند: 26 و 15 مقابل متداخل متوافق
وا گرا دور شونده از هم دور: پس گوییم که همچنین که کارهاء دنیا وی را دو طرف متباعدست
حسد کننده و رشک برنده بر یکدیگر
کوشش کننده سعی کننده و زحمت کشنده و جهد کننده
کسی که بجای خود بنشیند و بحق خود قانع باشد، آنکه از کاری دست بردارد و توقف کند، بازنشسته
پسا دستگر (پسادست نسیه) بنسیه و وام خرید و فروش کننده با هم جمع متداینین
نیکو خوی
متزایل در فارسی: جدا شونده
همدیگر را زیارت کننده
متشابه