کلمه ای که در معنی شبیه کلمۀ دیگر باشد، هم معنی، قافیه ای که دو حرف ساکن پیاپی در آن باشد مانند «سرد» و «فرد»، چیزی که ردیف چیز دیگر واقع می شود، ردیف هم، پی در پی
کلمه ای که در معنی شبیه کلمۀ دیگر باشد، هم معنی، قافیه ای که دو حرف ساکن پیاپی در آن باشد مانندِ «سَرد» و «فَرد»، چیزی که ردیف چیز دیگر واقع می شود، ردیف هم، پی در پی
دو کاردک: در کشتی فنی است از کشتی و آن چنانست که کشتی گیرد و پای خود را بر گردن یا کمر حریف گذاشته زور دهد: (قدرتم چون پا بمیدان زبر دستی نهد فند مقراضک همی بر پور دستان میزنم) (فوقی یزدی)
دو کاردک: در کشتی فنی است از کشتی و آن چنانست که کشتی گیرد و پای خود را بر گردن یا کمر حریف گذاشته زور دهد: (قدرتم چون پا بمیدان زبر دستی نهد فند مقراضک همی بر پور دستان میزنم) (فوقی یزدی)