جدول جو
جدول جو

معنی متدوه - جستجوی لغت در جدول جو

متدوه(مُ تَدَوْ وِهْ)
فرسوده و پوسیده، تغییر یافته و مبدل شده، ستبر شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تدوه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ)
گاله. بیخود و سرگشته. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
- متلوه العقل، دیوانۀ سودایی و مجنون. (آنندراج). دیوانه و بی عقل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَوْ وِهْ)
هلاک گرداننده و سرگردان سازنده. (آنندراج) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
متغیرشدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) ، سطبر گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بی اندیشه بکاری درشدن. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
به هندی نوعی از دخن است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
اندوهگین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مغموم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
بیخود و سرگشته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مشغول. (محیط المحیط) ، بازداشته شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
مدهوش ترسان. (منتهی الارب). مدهوش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَوْ وِهْ)
پراکنده و پریشان. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پراکنده و پریشان و بی ترتیب. (ناظم الاطباء). رجوع به تکوه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ فَوْ وِهْ)
سخن گوینده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، کسی که دهان میگشاید در سخن گفتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لَوْ وِهْ)
سراب درخشنده و مضطرب. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مضطرب و جنبان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ دَلْ لِهْ)
بیخود و دل ربوده کننده و عقل رفته گرداننده. (آنندراج). بیخود و دل ربوده و عقل رفته و نادان. (ناظم الاطباء). و رجوع به تدله شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ دَوْ وِ)
رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ دَوْ وِ حَ)
تأنیث متدوح. پرشاخ. شاخناک. شاخ آور. (یاد داشت به خط مرحوم دهخدا) : جالینوس فی کتاب المیامیر، تکون فی منبتها متدوحه علی قدرالقامه تمیل علی الارض میلا کثیراً... (مفردات ابن البیطار، جزء ثالث ص 136)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ دَوْوِ)
کسی که انتظار می کشد و درنگ می کند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تدوم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ دَوْ وِ)
فرومایه و کمینه و سفله. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُتَ شَوْ وِهْ)
ناشناسا و چیزی که شناخته نشود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). متغیر و ناشناس. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشوه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دَوْ وِهْ)
شتر را به سوی بچه خواننده به لفظ داه داه یا ده ده. (از آنندراج). نعت فاعلی است از تدویه. رجوع به تدویه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از متکوه
تصویر متکوه
پراگنده پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشدوه
تصویر مشدوه
بیخود سر گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدوه
تصویر تدوه
ستبر گشتن، دگر گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متلوه
تصویر متلوه
تا سه مند، آبسار درخشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متشوه
تصویر متشوه
شنا سا
فرهنگ لغت هوشیار