جدول جو
جدول جو

معنی متخضد - جستجوی لغت در جدول جو

متخضد
(مُ تَخَضْ ضِ)
خمنده و دوتاه. (منتهی الارب). خمیده و دوتا شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخضد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَخَضْ ضِ)
فروتن. (آنندراج). فروتنی کرده. (ناظم الاطباء) ، مغلوب و زیردست شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تخضع شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ خَرْ رِ)
شرمگین و باحیا و شرمسار و خاموش. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تخرد شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ خَدْ دِ)
انجوغ گرفته و لاغر شده. (منتهی الارب) (آنندراج). لاغر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پوشیده و پنهان و مسدود. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تخدد شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
خمیده گردیدن چوب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شکسته شدن چوب. (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(مِ ضَ)
سخت خورنده به شتاب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا