جدول جو
جدول جو

معنی متخاصمین - جستجوی لغت در جدول جو

متخاصمین(مُ تَ صِ مَ)
تثنیۀ متخاصم. دو دشمن، (اصطلاح حقوقی) مدعی و مدعی علیه. (آنندراج). مدعی و مدعی علیه. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخاصم شود
لغت نامه دهخدا
متخاصمین
جمع متخاصم، دشمنان کینگران تثنیه متخاصم. دو دشمن، مدعی و مدعی علیه، جمع متخاصم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متخاصم
تصویر متخاصم
دارای دشمنی و جنگ با یکدیگر، دشمن، در علم حقوق یک طرف دعوا در محاکمه
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ صِ)
با یکدیگر خصومت کننده. (آنندراج). خصومت کننده. و با همدیگر جنگ کننده، مأخوذ ازتازی، خصم و دشمن و حریف در ادعا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از متخاصم
تصویر متخاصم
دشمن کینگر آنکه با دیگری دشمنی کند جمع متخاصمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متالمین
تصویر متالمین
جمع متالم، دردمندان
فرهنگ لغت هوشیار
متخاصمه در فارسی مونث متخاصم: دشمن کینگر مونث متخاصم: دول متخاصمه جمع متخاصمات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متخصص، کار شناسان آزمودگان ویژه کاران جمع متخصص در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متخلص، نامیدگان جمع متخلص در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متواصلین
تصویر متواصلین
جمع متواصل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متهاجم، تکاوران تازندگان جمع متهاجم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متناومین
تصویر متناومین
جمع متناوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متصادمین
تصویر متصادمین
جمع متصادم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متلازمین
تصویر متلازمین
جمع متلازم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متلاصق، همدوسان جمع متلاصق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقاصرین
تصویر متقاصرین
جمع متقاصر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متخادعین
تصویر متخادعین
جمع متخادع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متخاصمات
تصویر متخاصمات
جمع متخاصمه، دشمنان کینگران جمع متخاصمه
فرهنگ لغت هوشیار
تثنیه متخالف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)، جمع متخالف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مخاصم، کینه ورزان دشمنی کنندگان جمع مخاصم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متخاصم
تصویر متخاصم
((مُ تَ صِ))
دشمن، خصم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متخصصین
تصویر متخصصین
کار آزمودگان
فرهنگ واژه فارسی سره
صفت دشمن، ستیزه جو، متخاصمه، عدو، معاند
متضاد: دوست، متحد
فرهنگ واژه مترادف متضاد