- متحاص (مُ تَ حاص ص)
قسمت کننده مال را میان خودها. (آنندراج). بهره بهره کننده در میان خود. (ناظم الاطباء). و رجوع به تحاص شود
معنی متحاص - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مُ تَحات ت)
لغت نامه دهخدا
برگ فروریخته، پوست بازکنده و خراشیده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تحات و تحاتت شود
(مَحْ حا)
لغت نامه دهخدا
درخشان از برق، سراب، الدویهالمحاص، دشت که درآن بکوشش تمام راه روند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
(مُ حاص ص)
لغت نامه دهخدا
بهره بهره کننده چیزی را میان خودشان. (از منتهی الارب). کسی که بهره میکند چیزی را با دیگری، آن که میگیرد حصه و بهرۀ خود را. (ناظم الاطباء)
(اِ تِ)
لغت نامه دهخدا
قسمت کردن وامخواهان مال را میان خود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
(مُ تَ کاص ص)
لغت نامه دهخدا
با هم انبوهی نماینده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). رجوع به تکاص شود
(مُ تَ حاب ب)
لغت نامه دهخدا
یکدیگر را دوست گیرنده. (آنندراج). دوست گرفته مر یکدیگر را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تحاب شود
(مُ تَ حاث ث)
لغت نامه دهخدا
برانگیزاننده بعضی را بربعضی، یکدیگر را به میل حیات بخشنده وزندگانی دهنده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
(مُ تَ حاجْ ج)
لغت نامه دهخدا
با هم خصومت کننده. (آنندراج). با یکدیگر خصومت کننده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تحاج شود
(مُ تَ حادد)
لغت نامه دهخدا
با یکدیگر مخالفت کننده. (آنندراج). مخالفت کننده. (ناظم الاطباء) ، بازدارنده. (آنندراج). مر یکدیگر را بازدارنده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تحاد شود
(مُ تَ حاض ض)
لغت نامه دهخدا
با هم برانگیخته شونده. (آنندراج). برانگیزاننده مر یکدیگر را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تحاض شود
(مُ وِ)
لغت نامه دهخدا
خود را ’احوص’ وانماینده. (آنندراج). خود را ’احوص’ وانمود کننده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تحاوص و احوص شود
(مُ تَ راص ص)
لغت نامه دهخدا
چسبنده مر یکدیگر را. (آنندراج). به یک دیگر چسبیده در صف آرائی و متلاصق. (ناظم الاطباء). و رجوع به تراص شود
(شَ جَ عَ)
لغت نامه دهخدا
حیص. حیصه. حیوص. محیص. حیصان. به یک سوی شدن از چیزی (یا درحق دوستان ’حاصوا’ گویند و در حق دشمنان ’انهزموا’). (از منتهی الارب). بگردیدن. (تاج المصادر بیهقی)
