جدول جو
جدول جو

معنی متأخرین - جستجوی لغت در جدول جو

متأخرین
(مُ تَ ءَخْ خِ)
جمع واژۀ متأخر. بازپسینان. مقابل متقدمین و پیشینیان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مردمان واپسین. ضد متقدمین که مردمان پیشین باشد، لسان متأخرین، زبان مردمان واپسین. (ناظم الاطباء). متأخران. و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَءْ خِ)
جمع واژۀ مستأخر (در حالت نصبی و جری). پسینیان: و لقد علمنا المستقدمین منکم و لقد علمناالمستأخرین. (قرآن 24/15). رجوع به مستأخر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ ءَلْ لِ)
به معنی پرستش کنندگان و عبادت کنندگان حق تعالی و حکمای صاحب اسلام. (آنندراج) (غیاث). جمع واژۀ متأله در حالت نصبی و جری. و رجوع به متأله و تأله شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ ءَسْ سِ)
متأسفان. جمع واژۀ متأسف در حالت نصبی و جری. در فارسی مراعات این قاعده نکنند. و رجوع به تأسف شود
لغت نامه دهخدا
(مُتَءْ جِ)
جمع واژۀ مستأجر (در حالت نصبی و جری). اجاره داران. کرایه داران. رجوع به مستأجر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ ءَخْ خی)
برادر گیرنده کسی را یا برادر خواننده. (آنندراج). آن که برادر شود، و برادر گیرد و برادر خواند کسی را. (ناظم الاطباء) ، قصد چیزی کننده و صواب آن جوینده. (آنندراج). آن که بطور آگاهی، قصد چیزی کند و صواب جوید آن را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تاءخّی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ ءَخْ خِ)
درنگ کننده و پس ماننده. (آنندراج). سپس مانده و درنگ کرده. مأخوذ از تازی، عقب مانده و سپس مانده. (ناظم الاطباء) ، آن که سپس همه دست از کار می کشد و از همه عقب می افتد، آخر و پسین. (ناظم الاطباء) : و پیشینگان زراوند طویل کرده اند و متأخران زراوند گرد می کنند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و رجوع به تأخر شود
لغت نامه دهخدا
بازپسینان، پیشینیان، جمع متاخر، پسینیان جمع متاخر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : بهمین جهت است که در کتب متاخرین... که مطالبی از این کتاب نقل کرده اند گاه آنرا باسم کتاب المزارات... نام برده اند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متاثر، سنهیدگان جمع متاثر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده سپسی متاخر بودن مقابل متقدمی تقدم: پیدا کردن حال متقدمی و متاخری که پیشی و پسی بود
فرهنگ لغت هوشیار