جدول جو
جدول جو

معنی متآزف - جستجوی لغت در جدول جو

متآزف
(مُ تَ زِ)
کوتاه قامت که دست و پایش کوچک و با هم نزدیک باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مرد کوتاه. (اقرب الموارد) : قال ابوزید: قلت لاعرابی ماالمحبنطی قال المتکاکی، قلت ماالمتکاکی قال المتآزف، قلت ما المتآزف قال انت احمق و ترکنی و مر. (منتهی الارب) ، مکان تنگ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) ، مرد بدخو و تنگدل. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) (از آنندراج) ، ضعیف و ترسو. (از اقرب الموارد) ، خانه های پیوسته بهم، چادرهای نزدیک بهم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ)
آنکه با هم نزدیک یکدیگر نشیند. (آنندراج). نشانیده شده نزدیک دیگری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ زِ)
متاءزّق. (ناظم الاطباء). و رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ زِ)
درنگی کننده و بازایستنده از کاری و پس ماننده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِطْ طَوْ وُ)
نزدیک شدن قوم بعضی مر بعض دیگر را، گام نزدیک نهادن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ زِ)
جمع واژۀ مأزفه. (اقرب الموارد) (محیط المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء ذیل مأزفه). رجوع به مأزفۀ شود
لغت نامه دهخدا