جدول جو
جدول جو

معنی متآخی - جستجوی لغت در جدول جو

متآخی(مُ تَ)
متحدشده بواسطۀ اخوت و برادری کردن. (ناظم الاطباء). و رجوع به تآخی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ سَخْ خی)
به تکلف جوانمردی کننده. (آنندراج). کسی که به کراهت وبه تکلف بخشش و جوانمردی کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسخی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ وَخْ خی)
صواب جوینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). که صواب می جوید. (ناظم الاطباء) ، خوشنودی خواهنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). که خوشنودی می خواهد. (ناظم الاطباء). و رجوع به توخی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مَخْ خِ)
بیزار شونده و کناره گزیننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پرهیزگار و پرهیز کننده و اجتناب کننده و کناره گیرنده، کسی که شکایت می کند، آن که معذرت میخواهد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تمخی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَخْ خی)
بزرگ منش و خودبین. (آنندراج). نازنده و لاف زننده و بیهوده فخر کننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
غمخواری و تعزیت نماینده بعض مر بعضی را. (آنندراج). تسلی دهنده به یکدیگر. (ناظم الاطباء) ، اعانت کننده مر یکدیگر را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
آنکه با هم نزدیک یکدیگر نشیند. (آنندراج). نشانیده شده نزدیک دیگری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
یاری داده شده از طرفین، مهیا و آماده شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(اِطْ)
برادری کردن دو گروه باهم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا