درباختن و ترک کردن چیزی، برای مثال چو عمر دادی دنیا بده که خوش نبود / به صد خزینه تبذل به دانگی استقصا (خاقانی - ۷ حاشیه) گشاده رویی، گشاده رو بودن، خوش رویی، خوش رو بودن، ابرو فراخی، طلاقت، انبساط، تحتّم، تازه رویی، مباسطه، بشر، مباسطت، روتازگی، هشاشت، بشاشت
درباختن و ترک کردن چیزی، برای مِثال چو عمر دادی دنیا بده که خوش نبود / به صد خزینه تبذل به دانگی استقصا (خاقانی - ۷ حاشیه) گشاده رویی، گشاده رو بودن، خوش رویی، خوش رو بودن، اَبرو فَراخی، طَلاقَت، اِنبِساط، تَحَتُّم، تازِه رویی، مُباسَطِه، بِشر، مُباسَطَت، روتازِگی، هَشاشَت، بَشاشَت