- مبثوث
- گسترده، پراکنده، منتشر شده
معنی مبثوث - جستجوی لغت در جدول جو
- مبثوث
- پراکنده گسترده: چندان بساط بر بساط و سماط در سماط بگستردند که زلالی مفروش و زرابی مبثوث را از صحن و صفه مهمانسرای فردوس بر آن حسد افزود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مبثوثه در فارسی مونث مبثوت پراکنده، پریشان مونث مبثوث جمع مبثوثات
بر انگیخته شده، فرستاده شده، روانه شده
پراکنده و گسترده
در آمیخته
فرستاده، برانگیخته شده
جمع مبثوثه، پراکنده ها گسترده ها جمع مبثوثه
پروانه پراکنده