جدول جو
جدول جو

معنی مبالده - جستجوی لغت در جدول جو

مبالده
(سَ سَ مَ)
به شمشیر و چوب دستی زدن یکدیگر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یکدیگر را به عصا و شمشیر زدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
مبالده
یکدیگر را زدن زد و خورد
تصویری از مبالده
تصویر مبالده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مبادله
تصویر مبادله
با کسی چیزی بدل کردن، چیزی عوض چیز دیگر گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
اغراق، در ادبیات در فن بدیع افراط و زیاده روی در مدح کسی یا چیزی تا جایی که محال به نظر نیاید و اگر محال به نظر آید آن را غلو گویند، در امری کوشش کردن، در کاری کوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ دَ / دِ لَ / لِ)
معاوضه. (ناظم الاطباء). مقابضه. معاوضه. قبض. مقابله. تاخت زدن. پایاپای. تهاتر. سودا. مغایره. غیار. تاخت. بدل کردن چیزی به دیگری. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چیزی را با چیز دیگری بدل کردن. شیئی را بجای چیز دیگری گرفتن معاوضه. ج، مبادلات، (اصطلاح بانکی) تبدیل وجه کشوری با وجه رایج کشور دیگر، ج، مبادلات. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به مبادله شود
لغت نامه دهخدا
در فارسی: مبالا و مبالات: باک داشتن، اندیشیدن در اندیشه داشتن، ورزیدن کوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
در فارسی: مباعده و مباعدت: دور کردن، دور شدن، دوری دور کردن: و اگر عیار مباعدت و مساعدت این عجول درنگی نمای... نبودی... در اندک روزگاری از آن فراغت روی نمودی
فرهنگ لغت هوشیار
در فارسی: مبالغه و مبالغت: کوش، گزافکاری گزافگویی مکیس مکاس بسیار کوشیدن، زیاده روی کردن، کوشش بسیار، زیاده روی: ... اگر وصف آن چنانچه راویان از دیده باز میگویند نوشته شود البته بر مبالغه و اغراق محمول افتد، صفات نیک و بد شخص یا شی را بطریقی بیان کردن که مستبعد یا محال نماید توضیح مبالغه (بمعنی اعم) بر سه نوع است: الف - تبلیغ یا مبالغه بمعنی اخص. ب - اغراق. ج - غلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبادله
تصویر مبادله
معاوضه، تاخت زدن پایاپای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبالهه
تصویر مبالهه
گولی بی خردی نادانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبادله
تصویر مبادله
((مُ دِ لِ یا لَ))
دو چیز را با هم عوض کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
((مُ لِ غَ یا غ))
بسیار کوشیدن، زیاده روی کردن، مبالغت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبادله
تصویر مبادله
داد و ستد، هم گهولی، گهولش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
مبالغةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
Overstatement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
exagération
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
誇張
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
夸张
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
مبالغہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
chumvi kupita kiasi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
การพูดเกินจริง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
과장
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
অতিরঞ্জন
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
הַגְזָמָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
esagerazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
pernyataan berlebihan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
अतिशयोक्ति
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
exageración
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
overdrijving
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
преувеличение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
przesada
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
Übertreibung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
exagero
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مبالغه
تصویر مبالغه
перебільшення
دیکشنری فارسی به اوکراینی