- مبال
- مستراح، در علم زیست شناسی محل خروج ادرار
معنی مبال - جستجوی لغت در جدول جو
- مبال
- محل پیشاب و بول، طهارتخانه
- مبال ((مَ))
- مستراح، جای ادرار کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وجوه، پولها، زرهای بسیار
فکر کردن در امری اندیشیدن، اهتمام کردن، یا بی مبالات. بدون تفکر بی اندیشه: و از اقدام بی تحاشی آن قوم بر قصد ولایت چنو پادشاهی قادر و قاهر و اقتحام بی مبالات آن جماعت در غمار دیار... شکسته شد، بی قید و بند سهل انگار: ... هنرمند خوبی است لیکن در کارهایش کمی بی مبالاتی است
مبلغ ها، اندازه ها و مقادیری از پول، حد رسیدن ها، جای رسیدن ها، حد و نهایت چیزها، جمع واژۀ مبلغ
دنب هر چیز، عقب چیزی پس چیزی
نشدنی
نمونه، مانند
جمع ابل، اشتران جمع ابل شتران
فتیله پتیله جمع ذبال. زخم پهلو، جمع ذباله، پده ها پوده ها
شبان، شترچران، شتردار
یافتن
کود کش، خاکروبه بر خاشه، اندک آنچه مورچه به دهان بردارد، چیز اندک شی قلیل
لاتینی تازی گشته پرمگ گونه ای کویک یامگ (نخل)، جمع سبله، خوشه ها بروت ها
جمع جبل، کوه ها جمع جبل کوهها
پری، جمع حبل، رگ های نره، ستاک ها ساغ ها ریسمانگر ریسمانتاب ریسمانها رشته ها ریسمان تاب، ریسمان فروش
فساد، تباهی
ترنج
مال و دارایی، ثروت
درازدامن، دامن دار، در علوم ادبی در علم عروض ویژگی پایه ای که در آن مستفعلن به مستفعلان تغییر کند
عوض شده، تبدیل شده
تغییرداده شده، عوضی
جبل ها، کوهها، جمع واژۀ جبل
ابل ها، شترها، جمع واژۀ ابل
ریسمان تابیده شده از لیف خرما
محل ها، جاها، جمع واژۀ محل
فساد، تباهی، نقصان، رنج، دیوانگی
طبل زن، طبل نواز، دهل زن، تبیره زن
سبلت ها، سبیل ها، جمع واژۀ سبلت
مبرت ها، عطایا، بخششها، جمع واژۀ مبرت
فرصت، محل جولان، جای جولان کردن، جولانگاه
مجال دادن: فرصت دادن، وقت دادن
مجال داشتن: وقت داشتن، فرصت داشتن
مجال دادن: فرصت دادن، وقت دادن
مجال داشتن: وقت داشتن، فرصت داشتن
سختی، عذاب، سوء عاقبت، وخامت امر، مقابل خانه، نتیجۀ نحس آمیز وقوع ستاره در برجی
مزله ها، جاهای لغزیدن، لغزشگاه ها، جمع واژۀ مزله