- مباغضه
- مباغضت در فارسی: دشمنی دشمنی با هم
معنی مباغضه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دشمنی، عداوت، خصومت
دشمنی کردن با یکدیگر، دشمنی
جهمرزی
پیکار، چالش، ستیز، نبرد
داد و ستد، هم گهولی، گهولش
گفتمان، گفتاورد، گفت و شنود
جایگزینی
با هم برابری کردن در امری، شریک بودن و برابر بودن با هم در کاری یا امری، مذاکره در امری و رای خود را برای یکدیگر بیان کردن
لعن و نفرین کردن به یکدیگر
مقابله کردن چیزی با چیزی، مقابله کردن، کاری نظیر آنچه طرف مقابل کرده دربارۀ او انجام دادن
مبایعت، با هم خرید و فروش کردن، بیعت کردن
با کسی چیزی بدل کردن، چیزی عوض چیز دیگر گرفتن
دو چیز را با هم عوض کردن، چیزی گرفتن و عوض آن را دادن
گفتگو، گفتن و شنیدن، با هم بحث کردن، گفت و شنو، گفت و شنفت، گفت و شنود، گفت و شنید
گفتن حرفی که خلاف گفتۀ اولی خود شخص باشد، خلاف گویی کردن
فرو گرفتن ناگاه گرفتن
معاوضه، تاخت زدن پایاپای
مبادرت در فارسی: یازش، شتاب شتابی کردن، دلیری کردن، پیشی پیشی گرفتن پیشی گرفتن سبقت گرفتن، شتاب کردن تعجیل نمودن، اقدام بامری کردن، پیشی سبقت: ... پادشاهی را بمکان او مفاخرت است و دولت را بخدمت او مباردت، تعجیل شتاب، اقدام
مبادات در فارسی: آشکار کردن نمایاندن، کین نمایی آشکار کردن دشمنی
بحث و جدال و مجادله، با یکدیگر پژوهیدن علم
مباینه و مباینت در فارسی: اویناختاری ناسازی از هم جدا شدن از یکدیگر جدا شدن با هم مخالف بودن جمع مباینات
مبایعه و مبایعت در فارسی: خرید و فروش، سر سپردن هم پیمان شدن خرید و فروش کردن، بیعت کردن، خرید و فروش، بیعت
همدیگر را نفرین کردن
خود ستایی
مباهات در فارسی نازش نازیدن به خود بالیدن
گولی بی خردی نادانی کردن
در فارسی: مبالغه و مبالغت: کوش، گزافکاری گزافگویی مکیس مکاس بسیار کوشیدن، زیاده روی کردن، کوشش بسیار، زیاده روی: ... اگر وصف آن چنانچه راویان از دیده باز میگویند نوشته شود البته بر مبالغه و اغراق محمول افتد، صفات نیک و بد شخص یا شی را بطریقی بیان کردن که مستبعد یا محال نماید توضیح مبالغه (بمعنی اعم) بر سه نوع است: الف - تبلیغ یا مبالغه بمعنی اخص. ب - اغراق. ج - غلو
یکدیگر را زدن زد و خورد
در فارسی: مبالا و مبالات: باک داشتن، اندیشیدن در اندیشه داشتن، ورزیدن کوشیدن
آمدن بامداد
با هم گریستن
زنا شویی، گای