بحث و جدال و مجادله. (از ناظم الاطباء). با یکدیگر پژوهیدن علم. مطارحه. مفاقهه. با یکدیگر بحث کردن. مناظره. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گفتگو کردن بر سر موضوعی یا مسأله ای و بخصوص در مسائل علمی و نظری. بحث و گفتگو. و در فارسی بیشتر با کردن و نمودن و رفتن صرف شود: متکلم و از اهل جدل و مباحثه بود. (تاریخ قم ص 233). دید که میان ایشان مباحثه می رود. (انوار سهیلی)
بحث و جدال و مجادله. (از ناظم الاطباء). با یکدیگر پژوهیدن علم. مطارحه. مفاقهه. با یکدیگر بحث کردن. مناظره. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گفتگو کردن بر سر موضوعی یا مسأله ای و بخصوص در مسائل علمی و نظری. بحث و گفتگو. و در فارسی بیشتر با کردن و نمودن و رفتن صرف شود: متکلم و از اهل جدل و مباحثه بود. (تاریخ قم ص 233). دید که میان ایشان مباحثه می رود. (انوار سهیلی)
جمع واژۀ مبحث و فارسیان بمعنی بحث استعمال کنند. (آنندراج). جمع واژۀ مبحث. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : مباحثی که در آن حلقۀ جنون میرفت ورای مدرسه و قیل و قال مسئله بود. حافظ (از آنندراج). ، مباحث البقر، زمین بی آب و گیاه یا جای غیرمعلوم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال: ترکته مباحث البقر،ای بحیث لایدری این هو. (منتهی الارب) ، یعنی گذاشتم او را در جائی که نمیداند کجاست. (ناظم الاطباء). و رجوع به مبحث شود
جَمعِ واژۀ مَبحَث و فارسیان بمعنی بحث استعمال کنند. (آنندراج). جَمعِ واژۀ مبحث. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : مباحثی که در آن حلقۀ جنون میرفت ورای مدرسه و قیل و قال مسئله بود. حافظ (از آنندراج). ، مباحث البقر، زمین بی آب و گیاه یا جای غیرمعلوم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال: ترکته مباحث البقر،ای بحیث لایدری این هو. (منتهی الارب) ، یعنی گذاشتم او را در جائی که نمیداند کجاست. (ناظم الاطباء). و رجوع به مبحث شود
خوردن آب بی آمیغ چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مخالصه. (تاج المصادر بیهقی). دوستی ساده و بی آمیغ کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دشمنی پیدا کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، باحت دابته بالضریع، ستور خود راضریع تنها خورانیدن و مانند آن. (منتهی الارب). خورانیدن ستور خود را ضریع و مانند آن. (ناظم الاطباء)
خوردن آب بی آمیغ چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مخالصه. (تاج المصادر بیهقی). دوستی ساده و بی آمیغ کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دشمنی پیدا کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، باحت دابته بالضریع، ستور خود راضریع تنها خورانیدن و مانند آن. (منتهی الارب). خورانیدن ستور خود را ضریع و مانند آن. (ناظم الاطباء)
مبادرت در فارسی: یازش، شتاب شتابی کردن، دلیری کردن، پیشی پیشی گرفتن پیشی گرفتن سبقت گرفتن، شتاب کردن تعجیل نمودن، اقدام بامری کردن، پیشی سبقت: ... پادشاهی را بمکان او مفاخرت است و دولت را بخدمت او مباردت، تعجیل شتاب، اقدام
مبادرت در فارسی: یازش، شتاب شتابی کردن، دلیری کردن، پیشی پیشی گرفتن پیشی گرفتن سبقت گرفتن، شتاب کردن تعجیل نمودن، اقدام بامری کردن، پیشی سبقت: ... پادشاهی را بمکان او مفاخرت است و دولت را بخدمت او مباردت، تعجیل شتاب، اقدام