- مباحثه
- گفتمان، گفتاورد، گفت و شنود
معنی مباحثه - جستجوی لغت در جدول جو
- مباحثه
- گفتگو، گفتن و شنیدن، با هم بحث کردن، گفت و شنو، گفت و شنفت، گفت و شنود، گفت و شنید
- مباحثه
- بحث و جدال و مجادله، با یکدیگر پژوهیدن علم
- مباحثه ((مُ حَ ثَ یا ثِ))
- گفتگو و بحث نمودن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با یکدیگر بحث کردن، بحث گفتگو، جمع مباحثات
گفتگوها
مبحث ها، موضوعات بحث، جمع واژۀ مبحث
جمع مبحث، موضوعات مورد بحث بحث کننده
مباثت در فارسی راز فاشی (فاش پارسی است) راز گویی، فرمخوار خواهی (فرم غم)
اوسکاردن جستاردن کلنجار رفتن (گویش فرارودی گویش مشهدی) بحث کردن با یکدیگر
جستار در گرفتن بحث شدن بین دو یا چند تن درباره مطلبی: دید که میان ایشان مباحثه میرود
پیکار، چالش، ستیز، نبرد
داد و ستد، هم گهولی، گهولش
گفتگوها
جماعت ملحدان
گفتگو
زردک، پاتختی بامداد شب گردک، زیبایی از هفت گرایان و پیروان حسن صباح اند (فضل بن شادان) حویج زردک
لعن و نفرین کردن به یکدیگر
با هم خندیدن، به خنده آوردن
ملحد، پیروان حسن صباح، اسماعیلیه
فرقه ای از اسماعیلیه که از حسن صباح پیروی کرده و گفته میشود در موارد عملیات نظامی حشیش مصرف می کردند، حشاشین
با کسی صحبت داشتن، هم صحبتی، همدمی، جلسه ای رسمی که در آن شخصی به پرسش هایی که از او می شود پاسخ می دهد
نگاه کردن، توجه و خوش خویی با کسی، بررسی
مبایعت، با هم خرید و فروش کردن، بیعت کردن
با کسی چیزی بدل کردن، چیزی عوض چیز دیگر گرفتن
فرقه ای از شیعۀ زیدیه که ابوبکر را امام می دانستند
فرو گرفتن ناگاه گرفتن
معاوضه، تاخت زدن پایاپای
مبادرت در فارسی: یازش، شتاب شتابی کردن، دلیری کردن، پیشی پیشی گرفتن پیشی گرفتن سبقت گرفتن، شتاب کردن تعجیل نمودن، اقدام بامری کردن، پیشی سبقت: ... پادشاهی را بمکان او مفاخرت است و دولت را بخدمت او مباردت، تعجیل شتاب، اقدام
مبادات در فارسی: آشکار کردن نمایاندن، کین نمایی آشکار کردن دشمنی
جمع مباحث، جستار گران کلنجاریان جمع مباحث در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مباحثه، اوسکارش ها جستارش ها جمع مباحثه