گفتگو، گفتن و شنیدن، با هم بحث کردن، گفت و شنو، گفت و شنفت، گفت و شنود، گفت و شنیدگفتگو، گفتن و شنیدن، با هم بحث کردن، گُفت و شِنو، گُفت و شِنُفت، گُفت و شُنود، گُفت و شِنید
مباحی در فارسی: روا دان اباحتی: ما رند و مقامر و مباحی ایم انگشت نمای هر نواحی ایم. (عطار)مباحی در فارسی: روا دان اباحتی: ما رند و مقامر و مباحی ایم انگشت نمای هر نواحی ایم. (عطار)
جمع مباحث، جستار گران کلنجاریان جمع مباحث در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)جمع مباحث، جستار گران کلنجاریان جمع مباحث در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جستار در گرفتن بحث شدن بین دو یا چند تن درباره مطلبی: دید که میان ایشان مباحثه میرودجستار در گرفتن بحث شدن بین دو یا چند تن درباره مطلبی: دید که میان ایشان مباحثه میرود