جدول جو
جدول جو

معنی مبئج - جستجوی لغت در جدول جو

مبئج(مُ ءِ)
بسیار آوازکننده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مبهج
تصویر مبهج
شادی آورنده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ ءِ)
بسختی رسنده. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ بَرْ رِ)
لاف زننده از فضل و لیاقت خود. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ بَنْ نَ)
بنگ خورانیده شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ بَنْ نِ)
کبک آوازکننده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آن که بنگ خوراند کسی را در طعام. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ بَهَْ هَِ)
نیکویی آورنده و پیراینده و زیبا سازنده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، مبهج. خوش و شادمان کننده. (غیاث). شاد و مسرور سازنده. (آنندراج). شادمانی آورنده. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ قبل شود، کسی که خود را زیبا و خوش صورت جلوه دهد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ هَِ)
خوش و شادمان کننده. (غیاث). شاد و مسرور و سازنده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، زمینی که صاحب نبات زیبا باشد. (از آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ بَزْ زِ)
آراینده و زینت دهنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ بَزْ زَ)
آراسته شده و زینت داده شده. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَج ج)
از ’ب ج ج’، ستور فربه و فراخ تهی گاه شده از خوردن گیاه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مبتجه. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
هرچیز که موج از دریا بیرون اندازد، طوفانی. (ناظم الاطباء) : سلطان چون فحل هائج و بحر مائج دودسته شمشیر می زد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 286)
لغت نامه دهخدا
(مُ بَرْ رَ)
نوعی از حله که بر وی صورت برج باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نوعی از حله که بر آن صورت بروج تصویر نموده باشند. یقال:له وجه مسرج و علیه ثوب مبرج. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
شادی بخش شادی آفرین شادی بخش شادی آفرین شاد سازنده مسرور کننده. شاد سازنده مسرور کننده
فرهنگ لغت هوشیار
آبامدار اختر نشان: جامه ای که بر آن آبام یا اختر نگاشته اند. نوعی از حله که بر آن صورت برج باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبزج
تصویر مبزج
آراسته زیور یافته آراینده زیور دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبهج
تصویر مبهج
((مُ هِ))
شاد سازنده، مسرور کننده
فرهنگ فارسی معین