جدول جو
جدول جو

معنی مایوس - جستجوی لغت در جدول جو

مایوس
نا امید شده، نومید، بی امید
تصویری از مایوس
تصویر مایوس
فرهنگ فارسی عمید
مایوس
ماه پنجم از ماههای رومیان برابر باماه شباط از ماههای سریانیان، (از التفهیم ص 230)
لغت نامه دهخدا
مایوس
نا امید و بی امید، نومید دلسرد نومید نا امید گشته نومید: ای که مایوس از همه سویی بسوی عشق رو کن، کعبه دلهاست اینجاهر چه خواهی آرزو کنخ (نظام وفا) جمع مایوسین
فرهنگ لغت هوشیار
مایوس
دلسرد
تصویری از مایوس
تصویر مایوس
فرهنگ واژه فارسی سره
مایوس
بی امید، دلسرد، محروم، ناامید، ناکام، نومید، وازده
متضاد: امیدوار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مایوس
ناامید، ناامید شده، بدبین، دل شکسته، بی امید، یائس
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کایوس
تصویر کایوس
(پسرانه)
کیوس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مایو
تصویر مایو
لباس کوتاه و چسبان که هنگام شنا بر تن کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مانوس
تصویر مانوس
انس گرفته، خوگرفته
فرهنگ فارسی عمید
ماده گاوی بود که فریدون را شیر می داد و او را برمایون هم می گویند، (برهان) (ناظم الاطباء)، نام گاو فریدون است، (آنندراج) (انجمن آرا)، گاوی که فریدون به شیر آن پرورده شد لیکن نام آن گاو برمایون است نه مایون، (فرهنگ رشیدی)، در شاهنامه این صورت نیامده، مصحف ’برمایون’ است، (حاشیۀ برهان چ معین)، و رجوع به برمایون شود
لغت نامه دهخدا
چلپاسۀ سبزرنگ، (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)، و رجوع به مادۀ قبل شود، نوعی از حلوا، (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
آتش، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، آتشدان، (منتهی الارب) (آنندراج)، گویند موضع آتش، (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نام عده ای از پادشاهان دانمارک و نروژ که مشهورترین آنان مانیوس هفتم اریکسون (1316-1374م،) است که از سال 1319 تا سال 1343 در نروژ و از سال 1319 تا سال 1365 در سوئد پادشاه بود و اتحاد دو شبه جزیره سوئد و نروژ را تحقق بخشید، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
از قانونگذاران بزرگ روم بود. در زمان آدریانوس در آسیای صغیر تولدیافت و مجموعۀ قوانین وی از آثار گرانبهای روم قدیم است. (تاریخ تمدن روم قدیم ترجمه نصرالله فلسفی)
لغت نامه دهخدا
نام طبیبی یونانی، (از الفهرست ابن الندیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
ناامید و بی امید. (ناظم الاطباء). میئوس. نومید. و رجوع به میئوس و یأس شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
مرد که پدر و مادرش پرستار بوده باشد. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
سلسله جبالی است که امروزه ترکان آن را قراجه داغ (کوههای سیاه) می خوانند و از نزدیکی فرات تا کنار دجله ممتد بوده است، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 10)
لغت نامه دهخدا
سردار و سیاستمدار روم، (157-86 قبل از میلاد) وی فرزند خانواده ای ساده و بی جاه و جلال بود، او با ’متلوس’، یکی از سران اعیان روم درآویخت و خود را قهرمان مردم جلوه گر ساخت و مردم او را به کنسولی و جانشینی ’متلوس’ و سرداری سپاه آفریقا در جنگ با ’جوگورتا’ برگزیدند، او در سال 105 قبل از میلاد بر پادشاه ’نومیدها’ (جوگورتا) پیروز گردید، و سپس با درهم شکستن توتونها در سال 102 قبل از میلاد و ’سیمبرها’ بر وجهۀ ملی خود افزود ولی دستۀ اعیان به ریاست ’سولا’ که در شرق فاتح شده و موجب دور ساختن ماریوس از روم گردیده بود امتیازاتی بدست آوردند، چون ’سولا’ مجدداً از روم بسوی شرق رفت ماریوس به روم بازگشت و مخالفان خود را بکشت و مجدداً به مقام کنسولی رسید ولی هنوز مجلس نمایندگان را با خود موافق نساخته بود که درگذشت، (از لاروس)، و رجوع به تاریخ روم تألیف آلبرماله ترجمه زیرک زاده صص 50-1601 و اعلام تمدن قدیم فوستل دوکلانژ ترجمه نصراﷲ فلسفی شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان عشق آباد است که در بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور واقع است و 217 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نام جزیره ای است از جزایر یونان که طین مختوم از آن جزیره آورند. و اﷲ اعلم. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ازقانونگزاران بزرگ روم بود که در زمان آدریانوس در آسیای صغیر تولد یافت و مجموع قوانین وی از آثار گرانبهای روم قدیم است، (ترجمه تمدن قدیم فوستل دوکولانژ)، و نیز رجوع به ایران باستان پیرنیا ص 2386 شود
لغت نامه دهخدا
اسبغول و آن تخمی است معروف و بعربی بزرقطونا خوانند، (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
نام دوتن: 1 - شخصی مقدونی (مکدونیۀ) که پولس را در قرنتس ضیافت نمود در وقتی که رسالۀ خود را به رومانیان می نوشت (رسالۀ رومیان 16: 23) لهذا پولس وی را تعمید داده (اول قرنتیان (1: 14) وی با پولس بافسس شد و فتنه گران بر وی دست انداختند (کتاب اعمال رسولان 19: 29) و با وجودی که اسم او همواره با ارسترخس ذکر میشود بازگمان میرود که او غایوس دربه ای باشد، (کتاب اعمال رسولان 20: 4) و بعضی را گمان چنان است که غایوس دربه ای مرد دیگری بوده است و نسبتی به این غایوس ندارد،
2 - شخصی که یوحنا نامۀ سیم خود را به وی نگاشت که این همان شخصی است که با پولس در سفر آخرش به فلسطین رفاقت نمود، (کتاب اعمال رسولان 20: 4) و آن کسی که با وی در وقت شورش در افسس مرافقه نمود شخص دیگری است که در مکدونیه (مقدونیه) تولدیافته، و نیز برآنند که مهماندارش (رسالۀ رومیان 16:23) یعنی همان که وی را تعمید داد (اول قرنتیان 1:14) شخص دیگری غیر از این دو نفر بوده است، (کتاب قاموس مقدس ص 632)
لغت نامه دهخدا
نام خدای ظلمت بنزد یونانیان، (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مایوسی
تصویر مایوسی
در تازی نیامده دلسردی نومیدی نا امیدی نومیدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایوسه
تصویر مایوسه
مایوسه در فارسی مونث مایوس نومید مونث مایوس
فرهنگ لغت هوشیار
این واژه در فرهنگ لاروس پارسی تازی گشته دانسته شده در هیچ یک از فرهنگ ها یافته نشد آتش آتشدان
فرهنگ لغت هوشیار
انس گرفته، آشنا و همدم و مصاحب خو گر انس گرفته: خوگر: ولایتش بوفود بر و برکت و وفور خصب نعمت ماهول و مانوس. . ، جمع مانوسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محیوس
تصویر محیوس
برده زا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مأیوس
تصویر مأیوس
((مَ))
ناامید، بی امید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مانوس
تصویر مانوس
دمساز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ماوس
تصویر ماوس
موشواره
فرهنگ واژه فارسی سره
آشنا، اخت، دمساز، مالوف، محشور، همدم، همنشین، آمخته، خوگر، رام، معتاد
متضاد: نامانوس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
یأس، ناامیدی، غم زدگی
دیکشنری اردو به فارسی