جدول جو
جدول جو

معنی مایع - جستجوی لغت در جدول جو

مایع
از حالت های سه گانۀ ماده که در آن شکل ماده از شکل ظرف خود تبعیت می کند، آبگونه
فرهنگ فارسی عمید
مایع
(یِ)
مائع. هر چیز روان مثل آب و سرکه وشراب که بر روی زمین جاری شود. (ناظم الاطباء). که جامد نباشد. که سیلان کند. جسمی که روان باشد. آبکی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران ’آبگونه’ را بجای این کلمه پذیرفته است. رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود.
- مایع دماغی نخاعی، مایعی است صاف و زلال که در حقیقت مایع محافظی است که اطراف مغز و نخاع را فرا گرفته و در همه جا به هم مربوط است و مابین عنکبوتیه و نرم شامه قرار دارد. این مایع برای تشخیص غالب امراض دماغی و یا پرده های مغز به کار می رود. مایع دماغی نخاعی در ضربات وارد به مغز ممکن است با خون مخلوط شود. در اورام پردۀ دماغ (مننژیت) مایع مذکور چرکی می شود و ترکیباتش از حیث آلبومین و قند و لوکوسیت تغییر می کند. (فرهنگ فارسی معین).
- مایع زلالی مفصل، مایع بی رنگ و لزجی که اطراف سطوح مفصلی را مرطوب می کند و لغزندگی سطوح مفصلی بواسطۀ وجود آن تسهیل می شود. (فرهنگ فارسی معین).
- مایع زلالیه. رجوع به زلالیه شود.
، هر چیز گداخته و ذوب شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مایع
هر چیز روان مثل آب و سرکه که بر روی زمین جاری شود، جسمی که روان باشد، آبکی، سیال
فرهنگ لغت هوشیار
مایع
((یِ))
هر جسم روان مثل آب
تصویری از مایع
تصویر مایع
فرهنگ فارسی معین
مایع
آبگون
تصویری از مایع
تصویر مایع
فرهنگ واژه فارسی سره
مایع
آبدار، آبکی، آبگونه، رقیق، روان، سیال، محلول
متضاد: جامد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مایع
سائلٌ
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به عربی
مایع
Liquid
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مایع
liquide
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مایع
مائع
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به اردو
مایع
líquido
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مایع
płynny
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به لهستانی
مایع
жидкий
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به روسی
مایع
рідкий
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مایع
vloeibaar
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به هلندی
مایع
flüssig
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به آلمانی
مایع
ของเหลว
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به تایلندی
مایع
liquido
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مایع
נִזְלֵף
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به عبری
مایع
液体の
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به ژاپنی
مایع
液体的
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به چینی
مایع
kioevu
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به سواحیلی
مایع
액체의
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به کره ای
مایع
líquido
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مایع
cair
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مایع
তরল
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به بنگالی
مایع
तरल
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به هندی
مایع
sıvı
تصویری از مایع
تصویر مایع
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مایا
تصویر مایا
(دخترانه)
در اساطیر یونان مادر هرمس، در اساطیر روم الهه بهار و حاصلخیزی
فرهنگ نامهای ایرانی
(یِ عَ)
مؤنث مایع. ج، مایعات. رجوع به مایع و مایعات شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بایع
تصویر بایع
فروشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمایع
تصویر جمایع
جمع جمیعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایعه
تصویر مایعه
در تازی مائعه مونث مائع آبگونه مونث مایع جمع مایعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایه
تصویر مایه
ماده، باعث، موجب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مانع
تصویر مانع
بازدارنده، گیر، راهبند
فرهنگ واژه فارسی سره