طعام و خوردنی فرانسوی دو کانه، جمع ماکل، خورش ها خوراک ها خوردنی ها خورش خوردنی خوراک اشکال بلورینی که در ساختمان کانیها از اجتماع دو یا چند بلور حاصل شود و یا دونیم بلور در یک کانی بمنظور پیدا کردن عناصر تقارنی بیشتری نسبت بهم تغییر وضع دهند و شکلی حاصل کنند که جزبلور اصلی است. در این حالت آنرا ماکل آن کانی نامند. ماکل ها بر دوقسمند: یکی ماکل ساده که عبارت از ماکل بهم چسبیده است یعنی دو فرد بلور و یادو نیم فرد بلور در یک سطح صاف بهم ملصق میشوند که این سطح التصاق سطح تقارن ماکل نیز خواهد بود و دیگر ماکل درهم یا ماکل تداخلی است که محل التصاق دو فرد یا دو نیم فرد بلور یک سطح صاف نیست و این دو قسمت درهم داخل شده اند و بنابراین سطح التصاق سطح تقارن نخواهد بود و در این وضع سطح تقارن دیگری پیدا میکنند، جمع ماکل خوردنیها خوراکها: زاهد کسی باشد که او را به آنچه تعلق بدنیادارد مانند ماکل و مشارب... رغبت نبود. خوردنی خوراکی جمع ماکل
طعام و خوردنی فرانسوی دو کانه، جمع ماکل، خورش ها خوراک ها خوردنی ها خورش خوردنی خوراک اشکال بلورینی که در ساختمان کانیها از اجتماع دو یا چند بلور حاصل شود و یا دونیم بلور در یک کانی بمنظور پیدا کردن عناصر تقارنی بیشتری نسبت بهم تغییر وضع دهند و شکلی حاصل کنند که جزبلور اصلی است. در این حالت آنرا ماکل آن کانی نامند. ماکل ها بر دوقسمند: یکی ماکل ساده که عبارت از ماکل بهم چسبیده است یعنی دو فرد بلور و یادو نیم فرد بلور در یک سطح صاف بهم ملصق میشوند که این سطح التصاق سطح تقارن ماکل نیز خواهد بود و دیگر ماکل درهم یا ماکل تداخلی است که محل التصاق دو فرد یا دو نیم فرد بلور یک سطح صاف نیست و این دو قسمت درهم داخل شده اند و بنابراین سطح التصاق سطح تقارن نخواهد بود و در این وضع سطح تقارن دیگری پیدا میکنند، جمع ماکل خوردنیها خوراکها: زاهد کسی باشد که او را به آنچه تعلق بدنیادارد مانند ماکل و مشارب... رغبت نبود. خوردنی خوراکی جمع ماکل
نام این ساز که بدینگونه در فرهنگ جهانگیری آمده دگر گشته مسکک پارسی است که سازی است که با دهان نواخته می شود و این واژه نیز بر گرفته یا دگرگشته مستک پهلوی که گونه ای ساز است مستک سرای نیز در پارسی پهلوی آمده که نوازنده مستک یا مستکک است سازی که آنرا با دهن نوازند
نام این ساز که بدینگونه در فرهنگ جهانگیری آمده دگر گشته مسکک پارسی است که سازی است که با دهان نواخته می شود و این واژه نیز بر گرفته یا دگرگشته مستک پهلوی که گونه ای ساز است مستک سرای نیز در پارسی پهلوی آمده که نوازنده مستک یا مستکک است سازی که آنرا با دهن نوازند
گراینده بچیزی میل کننده راغب شایق: خری چند مایل به جلهای رنگین ددی چند راغب به آفت رسانی. (وحشی. چا. امیر کبیر 269)، خمیده برگردیده، نزدیک به متمایل به: کتی قهوه یی وشلواری زرد رنگ مایل بسبز پوشیده بود
گراینده بچیزی میل کننده راغب شایق: خری چند مایل به جلهای رنگین ددی چند راغب به آفت رسانی. (وحشی. چا. امیر کبیر 269)، خمیده برگردیده، نزدیک به متمایل به: کتی قهوه یی وشلواری زرد رنگ مایل بسبز پوشیده بود
دست افزار جولاهان که ماسوره را درآن کنند وبدان جامه بافند، جای ماسوره در چرخ خیاطی: خیاط پسری بود بدستش ماکو گفتمش دلی که برده ای از ما کو ک... (شاطر عباس صبوحی)
دست افزار جولاهان که ماسوره را درآن کنند وبدان جامه بافند، جای ماسوره در چرخ خیاطی: خیاط پسری بود بدستش ماکو گفتمش دلی که برده ای از ما کو ک... (شاطر عباس صبوحی)
خداوند، کسی که دارای چیزی باشد و بتواند در آن تصرف کند، خداوند و صاحب و متصرف و دارنده، خداوند رب، دارا و دارنده خویشنیتار خاوند دارا داشتار دارناک، فرمانروا کسی که چیزی را دارا باشد و تواند در آن تصرف کند خداوند دارا صاحب جمع مالکین: خطی طلب که توی مالک ممالک قرب کجا بری دم مردن قباله املاک ک (وحشی. چا. امیر کبیر. 226)
خداوند، کسی که دارای چیزی باشد و بتواند در آن تصرف کند، خداوند و صاحب و متصرف و دارنده، خداوند رب، دارا و دارنده خویشنیتار خاوند دارا داشتار دارناک، فرمانروا کسی که چیزی را دارا باشد و تواند در آن تصرف کند خداوند دارا صاحب جمع مالکین: خطی طلب که توی مالک ممالک قرب کجا بری دم مردن قباله املاک ک (وحشی. چا. امیر کبیر. 226)