جدول جو
جدول جو

معنی ماکزیمم - جستجوی لغت در جدول جو

ماکزیمم
بیشترین مقدار ممکن
تصویری از ماکزیمم
تصویر ماکزیمم
فرهنگ فارسی عمید
ماکزیمم
فرانسوی بیشینه
تصویری از ماکزیمم
تصویر ماکزیمم
فرهنگ لغت هوشیار
ماکزیمم
بیشینه، حداکثر
متضاد: می نیمم، حداقل
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ)
بالاترین حد ممکن. حداکثر. بیشینه. مقابل مینیموم و حداقل و کمینه. (فرهنگ فارسی معین) ، (اصطلاح ریاضی) هرگاه در یک فاصله معینی تابع بطور پیوسته صعود و سپس نزول کند، بزرگتر مقداری را که در این تغییرات می یابد ماکزیموم آن تابع گویند. تابع ممکن است چند ماکزیموم داشته باشد و بزرگترین مقدار آن را در این تغییرات ماکزیموم مطلق گویند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
از سال 383 تا 388م، امپراتور روم بود و بر سرزمین گل و اسپانی حکومت راند و در سال 388 مغلوب تئودوز اول گردید و بدست او کشته شد، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
نام حکیمی از مفسران کتب قدیم. (ابن الندیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فیلسوف و حکیم رومی است که بعضی از تألیفات ارسطو را شرح کرده است. (تاریخ الحکماء ص 312). (متوفی به سال 371) مطلع از دبستان فیثاغوری و افلاطونی و مشائی. وی شارح بعضی از کتب ارسطو و از آن جمله انالوطیقای او بود. (تاریخ علوم عقلی تألیف دکتر صفا 100)
لغت نامه دهخدا
(میَ)
وی در پانونی متولد شد. (250-310م.) و از سال 278 تا 305م. و نیز از 306 تا310 امپراتور روم بود و با دیوکلسین مشترکاً فرمانروایی می کرد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماکزیموم
تصویر ماکزیموم
بالاترین حد ممکن، حداکثر، بیشترین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماکزیموم
تصویر ماکزیموم
((مُ))
ماکزیمم، حداکثر، بیشترین حد، بزرگترین مقدار در مجموعه ای از مقادیر، بیشینه (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین