پناه جای و جایی که شب و روز باشش درآن کنند. (منتهی الارب). پناه جای و جایی که شب و روز در آن زیست کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پناهگاه. جایگاه مأمن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جای برگشتن یعنی خانه خود. (غیاث) : اگرچه طایفه ای در حریم کعبۀ ملک ورای پایۀ خود ساختند ماوی را. انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 3). ز روزگار بدین روز گشته ام خرسند وداع کرده بکلی دیار و مأوی را. ظهیر فاریابی. گفتم اندر حرم وصل توأم مأوی بود گفت اندر حرم شاه که را باشد بار. عطار. گفت آری گفت آن شرنیستی که فسون غیب را مأویستی. مولوی. - جنت مأوی، طبقۀ پنجم از طبقات بهشت. پنجم از بهشتهای هشتگانه: برشوند از پل آتش که اثیرش خوانند پس سر مائدۀ جنت مأوی بینند. خاقانی. در بارگاه صاحب معراج هر زمان معراج دل به جنت مأوی برآورم. خاقانی. ، محل زیست هر حیوانی. (ناظم الاطباء). - مأوی الابل، جای باش شتران در شب. (ناظم الاطباء). - مأوی الغنم، جایی که گوسپندان شب در آن خوابند. (ناظم الاطباء)
پناه جای و جایی که شب و روز باشش درآن کنند. (منتهی الارب). پناه جای و جایی که شب و روز در آن زیست کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پناهگاه. جایگاه مأمن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جای برگشتن یعنی خانه خود. (غیاث) : اگرچه طایفه ای در حریم کعبۀ ملک ورای پایۀ خود ساختند ماوی را. انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 3). ز روزگار بدین روز گشته ام خرسند وداع کرده بکلی دیار و مأوی را. ظهیر فاریابی. گفتم اندر حرم وصل توأم مأوی بود گفت اندر حرم شاه که را باشد بار. عطار. گفت آری گفت آن شرنیستی که فسون غیب را مأویستی. مولوی. - جنت مأوی، طبقۀ پنجم از طبقات بهشت. پنجم از بهشتهای هشتگانه: برشوند از پل آتش که اثیرش خوانند پس سر مائدۀ جنت مأوی بینند. خاقانی. در بارگاه صاحب معراج هر زمان معراج دل به جنت مأوی برآورم. خاقانی. ، محل زیست هر حیوانی. (ناظم الاطباء). - مأوی الابل، جای باش شتران در شب. (ناظم الاطباء). - مأوی الغنم، جایی که گوسپندان شب در آن خوابند. (ناظم الاطباء)
نام زنی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دختر غفور از بنات ملوک یمن و زن حاتم طایی. (تاج العروس، ج 9 ص 413) (عیون الاخبار ج 3 ص 129 و حاشیۀ ص 263). و رجوع به تعلیقات دیوان منوچهری ص 344 شود: یار تو خیر و خرمی چون پارسای فاطمی جفت تو جود و مردمی چون جفت حاتم ماویه. منوچهری
نام زنی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دختر غفور از بنات ملوک یمن و زن حاتم طایی. (تاج العروس، ج 9 ص 413) (عیون الاخبار ج 3 ص 129 و حاشیۀ ص 263). و رجوع به تعلیقات دیوان منوچهری ص 344 شود: یار تو خیر و خرمی چون پارسای فاطمی جفت تو جود و مردمی چون جفت حاتم ماویه. منوچهری
از کسانی بود که در داروشناسی و طب اطلاعاتی داشت و از تربیت یافتگان گندی شاپور بود. وی از معاصران جبریل بن بختیشوع و پدر یوحنا، طبیب معروف گندی شاپور است. (از تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 61). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 328 شود
از کسانی بود که در داروشناسی و طب اطلاعاتی داشت و از تربیت یافتگان گندی شاپور بود. وی از معاصران جبریل بن بختیشوع و پدر یوحنا، طبیب معروف گندی شاپور است. (از تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 61). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 328 شود
نام شخصی است که از جانب یزدجرد حاکم سیستان و سپهسالار خراسان بود. بعد از آنکه یزدجرد از لشکر اسلام گریخت و به مرو رفت ماهویه با خاقان ترکستان ساخت و کسان خود را فرستاد تا یزدجرد را بقتل رسانیدند. (برهان) (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ جهانگیری) : به شهر مرو اصفهبدی بود نام او ماهویه... (فارسنامۀ ابن البلخی ص 112)
نام شخصی است که از جانب یزدجرد حاکم سیستان و سپهسالار خراسان بود. بعد از آنکه یزدجرد از لشکر اسلام گریخت و به مرو رفت ماهویه با خاقان ترکستان ساخت و کسان خود را فرستاد تا یزدجرد را بقتل رسانیدند. (برهان) (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ جهانگیری) : به شهر مرو اصفهبدی بود نام او ماهویه... (فارسنامۀ ابن البلخی ص 112)
مریدان و اتباع مانی باشند که مصوری است معروف. (آنندراج). پیروان مانی نقاش. (ناظم الاطباء). پیروان مانی و آنان را منانیه نیز گویند. مانویان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانویه اصحاب مانی پسر فاتک بودند که در زمان شاپور پسر اردشیر دعوی نبوت کرد و سرانجام به فرمان بهرام بن هرمزبن شاپور کشته شد. (از ملل و نحل شهرستانی چ احمد فهمی ج 2 ص 72). فرقه ای از مجوس اصحاب مانی بن قاین نقاش که در زمان شاپوربن اردشیر ظاهر شد بعد از عیسی و او به نبوت عیسی قائل بود اما انکار نبوت موسی کرد و ایشان نور و ظلمت راقدیم خوانند. (نفایس الفنون). و رجوع به مانی شود
مریدان و اتباع مانی باشند که مصوری است معروف. (آنندراج). پیروان مانی نقاش. (ناظم الاطباء). پیروان مانی و آنان را منانیه نیز گویند. مانویان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانویه اصحاب مانی پسر فاتک بودند که در زمان شاپور پسر اردشیر دعوی نبوت کرد و سرانجام به فرمان بهرام بن هرمزبن شاپور کشته شد. (از ملل و نحل شهرستانی چ احمد فهمی ج 2 ص 72). فرقه ای از مجوس اصحاب مانی بن قاین نقاش که در زمان شاپوربن اردشیر ظاهر شد بعد از عیسی و او به نبوت عیسی قائل بود اما انکار نبوت موسی کرد و ایشان نور و ظلمت راقدیم خوانند. (نفایس الفنون). و رجوع به مانی شود