حوض آب. (مهذب الاسماء). کولاب مؤجّل. ج، مآجل. (منتهی الارب). کولاب و تالاب. (ناظم الاطباء). جایی که آب در آن گرد آمده باشد. (از اقرب الموارد). استخر. کول. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
حوض آب. (مهذب الاسماء). کولاب مُؤَجَّل. ج، مآجل. (منتهی الارب). کولاب و تالاب. (ناظم الاطباء). جایی که آب در آن گرد آمده باشد. (از اقرب الموارد). استخر. کول. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
همزه بصورت الف است، تأویل کرده شده و کلام از ظاهر به خلاف ظاهر گردانیده شده. (غیاث) (آنندراج). و رجوع به مؤول شود، در اصطلاح اصولیان لفظی را گویند که بر معنی مرجوح خود حمل شود به قرائن عقلی یا نقلی. (فرهنگ علوم نقلی تألیف سید جعفر سجادی)
همزه بصورت الف است، تأویل کرده شده و کلام از ظاهر به خلاف ظاهر گردانیده شده. (غیاث) (آنندراج). و رجوع به مؤول شود، در اصطلاح اصولیان لفظی را گویند که بر معنی مرجوح خود حمل شود به قرائن عقلی یا نقلی. (فرهنگ علوم نقلی تألیف سید جعفر سجادی)
به گمان من از قرای نیشابور است. (از انساب سمعانی). قریه ای است از نیشابور و ابوالحسن محمد بن حسین بن معاذ نیشابوری مازلی منسوب بدانجا است. (از معجم البلدان)
به گمان من از قرای نیشابور است. (از انساب سمعانی). قریه ای است از نیشابور و ابوالحسن محمد بن حسین بن معاذ نیشابوری مازلی منسوب بدانجا است. (از معجم البلدان)