جدول جو
جدول جو

معنی ماهیابه - جستجوی لغت در جدول جو

ماهیابه
مهیاوه، خوراکی که از ماهی تهیه می شود، مهیوه
تصویری از ماهیابه
تصویر ماهیابه
فرهنگ فارسی عمید
ماهیابه
(ماهْ بَ / بِ)
صحناه. (دهار) (مهذب الاسماء). خوردنیی باشد که درلار و شیراز از ماهی اشنه سازند و آن را به عربی صحنات گویند گرم و خشک است در دویم. (برهان). خورشی است که در گرمسیرات فارس خاصه لارستان سازند و آن چنان باشد که ماهی اشنه یعنی نارس و کوچک را در ظرفی ریزندو بعضی داروهای گرم و خوشبو در آن ریخته سر آن ظرف را بسته در آفتاب گذارند تا از شدت و حدت آفتاب جوشیده گردد و به اصطلاح پخته شود آنگاه آن را با نان بخورند و مسموع شده بسیار بدبوست و عفونتی دارد و آن راماهیاوه نیز گویند. (آنندراج). صحنات و آن نان خورشی است از ماهیان خرد و سماق یا لیمو یا ترشی دیگر کرده. قریس. ماهیاوه. مهیاوه. مهیابه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماهیابه اندر گرمی و خشکی دون آبکامه است طبع را نرم کند و معده و روده ها را بزداید و شهوت طعام را بجنباند و خداوندان درد زانو را سود دارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
ماهیابه
خوراکی است که از ماهی اشنه سازند صحنات
تصویری از ماهیابه
تصویر ماهیابه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماهپاره
تصویر ماهپاره
(دخترانه)
دارای زیبایی ای چون زیبا یی ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماهیانه
تصویر ماهیانه
ماهانه، ویژگی امری که هر ماه اتفاق می افتد، ویژگی حقوقی که در آخر هر ماه پرداخت شود، در هر ماه، ماهنامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهگانه
تصویر ماهگانه
شهریه، ماهیانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهیتابه
تصویر ماهیتابه
ظرف فلزی پهن، لبه دار و کم عمق که در آن ماهی یا چیز دیگر سرخ می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
با مهارت، از روی مهارت و استادی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهنامه
تصویر ماهنامه
نشریه ای که ماهی یک بار منتشر می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهواره
تصویر ماهواره
دستگاهی که از زمین به وسیلۀ موشک به فضا پرتاب می شود و در مدار زمین، ماه یا سیارات دیگر قرار می گیرد و برای ارتباط های تلفنی، تلویزیونی، عکس برداری، هوا شناسی و پاره ای امور دیگر استفاده می شود، قمر مصنوعی
فرهنگ فارسی عمید
(وَ / وِ)
ماهیابه. (آنندراج). ماهیابه و نان خورشی که از ماهی اشنه سازند. (ناظم الاطباء). قریس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماهیابه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماهنامه
تصویر ماهنامه
مجله یا نشریه که هر ماه یکبار منتشر میشود
فرهنگ لغت هوشیار
ساختمانی از گچ و سنگ و خشت یا خاک که پیش ایوان یا در میان صحن سرای و باغ سازند برای نشستن، سطحی مسطح و عریض متصل باطاق که در آن نشینند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
با زبردستی و مهارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهگانه
تصویر ماهگانه
ماهانه
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه ماه در ماه وجه مواجب و مقرری بکسی دهند همچو سالیانه که سال در سال میدهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهواره
تصویر ماهواره
ماهیانه، سرماهی، مشاهره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهی تابه
تصویر ماهی تابه
ظرفی مسین یا جز آن با دسته که ماهی و جز آنرا در آن سرخ کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهی تابه
تصویر ماهی تابه
((بِ))
ظرف فلزی پهن که در آن ماهی یا چیز دیگر سرخ می کنند، ماهی تاوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماهواره
تصویر ماهواره
((رِ))
مانند، ماه، زیبا، اجرامی که به مدار زمین پرتاب می شوند جهت انتقال علایم رادیویی و تلویزیونی از نقطه ای به نقطه دیگر در روی زمین، قمر مصنوعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماهپاره
تصویر ماهپاره
((رِ))
زیبا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماهواره
تصویر ماهواره
قمر مصنوعی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازیابه
تصویر بازیابه
مرجع
فرهنگ واژه فارسی سره
ماهانه، مستمری، مشاهره، مقرری، وظیفه، ماه به ماه، هرماهه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
Adeptly, Adroitly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
habilement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
geschickt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
abilmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
hábilmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
habilidosamente, habilmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
vakkundig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
майстерно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
ловко
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
zręcznie, sprawnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ماهرانه
تصویر ماهرانه
कुशलता से , कुशलतापूर्वक
دیکشنری فارسی به هندی