جدول جو
جدول جو

معنی ماهرخ - جستجوی لغت در جدول جو

ماهرخ(دخترانه)
آنکه صورتی چون ماه زیبا دارد، ماهچهر
تصویری از ماهرخ
تصویر ماهرخ
فرهنگ نامهای ایرانی
ماهرخ
پنهانی، به آرامی و خمیده
تصویری از ماهرخ
تصویر ماهرخ
فرهنگ فارسی عمید
ماهرخ(رُ)
ماه روی. از اسمای محبوب است. (آنندراج). ماه رخسار. کسی که رخسار وی مانند ماه، تابان و درخشان باشد. (ناظم الاطباء). ماه چهره. ماه دیدار. ماهرو. زیباروی:
چو آن ماهرخ روی شاپور دید
بیامد بر او آفرین گسترید.
فردوسی.
بسان زره بر گل ارغوان
برافکنده بدماهرخ گیسوان.
فردوسی.
مر آن ماهرخ را به پرده سرای
بفرمود تا خوب کردند جای.
فردوسی.
چنان بد که بی ماهرخ، اردوان
نبودی شب و روز روشن روان.
فردوسی.
دلشاد همی باش و می لعل همی خواه
از دست بتی ماهرخ و لعل چو گلنار.
فرخی.
زین سرو قدی ماهرخی غرچه نژادی
عاشق دوصدش پیش رخ همچو قمر بر.
سوزنی.
حور از بهشت بیرون نایدتو از کجایی
مه بر زمین نباشد، تو ماهرخ کدامی.
سعدی.
مردمی کردو کرم، بخت خدا داد به من
کان بت ماهرخ، از راه وفا باز آمد.
حافظ.
به لابه گفتمش ای ماهرخ چه باشد اگر
به یک شکر زتو دل خسته ای بیاساید.
حافظ.
یا رب آن شاه وش ماهرخ زهره جبین
درّ یکتای که و گوهر یکدانۀ کیست.
حافظ.
- شکار ماهرخ، عده ای آهسته و مخفیانه خود را به شکار - که در حال خفتن است - می رسانند و آن را صید می کنند. این نوع شکار را ’دزدکشی’ هم می نامند. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به ماهرخ رفتن شود
لغت نامه دهخدا
ماهرخ
زیبا و خوشگل
تصویری از ماهرخ
تصویر ماهرخ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاهرخ
تصویر شاهرخ
(پسرانه)
شاه منظر، کسی که رخساری همچون شاه دارد، آنکه چهره ای با هیبت و شکوه چون شاه دارد، نام پسر امیرتیمور پادشاه تیموری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهرخ
تصویر مهرخ
(دخترانه)
ماهرخ، آنکه رویی زیبا چون ماه دارد، ماهرو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
استاد، زبردست، حاذق، کار آزموده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارخ
تصویر مارخ
سیاکوتی، درختچه ای از تیرۀ گل سرخیان با شاخه های انبوه و خاردار و برگ های سبز تیره که گل های آن در طب به عنوان مقوی قلب و ضد تشنج به صورت دم کرده یا پودر به کار می رود، بلک، سرخ ولیک، قره گیله، ولک، کومار، کورچ، کویچ، ولیک، سیاه الله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارخ
تصویر مارخ
ماهرخ، پنهانی، به آرامی و خمیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهرخ
تصویر شاهرخ
رخ شطرنج، رخ
فرهنگ فارسی عمید
(رُ)
ماه چهری. حالت و صفت ماهرخ. و رجوع به ماهرخ و ماه چهری شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
حذاقت. مهارت. حاذقی. استادی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماهر شود
لغت نامه دهخدا
ماهروی، آنکه روی وی مانند ماه باشد، (ناظم الاطباء)، ماهرخ، ماهروی، زیباروی:
چرا باده نیاری ماهرویا
که بی می صبر نتوان بر قلق بر،
طاهر بن فضل چغانی،
بتان ماهرو با ساقیان سیمتن خواند
پریرویان شنگ و مطربان رودزن خواند،
فرخی،
گروهی ماهرویان را به خدمت برهمن خواند
نگاری ازچگل خواند نگاری از ختن خواند،
فرخی،
در او مسکن ماهرویان مجلس
در او خانه شیرگیران لشکر،
فرخی،
مجلس نیکو آراسته و غلامان ماهرویان بسیار ایستاده و مطربان همه خوش آواز در میان، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 185)، و صد صف غلام و کنیز ماهرو بایستادند، (قصص الانبیاء ص 77)، از این جعدمویی، سمن بویی، ماهرویی، (سندبادنامه ص 235)، مرا به دست غم سپرده و خود با ماهرویان به تماشا و عشرت مشغول شده، (سندبادنامه ص 158)،
بر آن ماهرو شه چنان مهربان
که جز یاد او نامدش بر زبان،
نظامی،
به مشکو رفت پیش مشک مویان
وصیت کرد با آن ماهرویان،
نظامی،
هزاران ماهرویان قصب پوش
همه در در کلاه و حلقه در گوش،
نظامی،
کنیزکی ماهرو پیشش فرستاد،
(گلستان)،
ماهرویا مهربانی پیشه کن
سیرتی چون صورت مستحسنت،
سعدی،
سرکوی ماهرویان همه روز فتنه باشد
ز معربدان و مستان و معاشران و رندان،
سعدی،
دامن کشان همی رفت در شرب زر کشیده
صد ماهرو ز رشکش جیب قصب دریده،
حافظ،
فدای پیرهن چاک ماهرویان باد
هزار جامۀ تقوی و خرقۀ پرهیز،
حافظ،
دم از ممالک خوبی چو آفتاب زدن
ترا رسد که غلامان ماهرو داری،
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
استاد کار در کار خویشتن، حاذق در هر کاری
فرهنگ لغت هوشیار
ماه چهر. یا شکار ماهرخ. عده ای آهسته و مخفیانه خود را بشکار - که در حال خفتن است - میرسانند و آنرا صید میکنند. این نوع شکار را دزد کشی هم مینامند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهرخ
تصویر شاهرخ
رخ شطرنج، کشت دادن شاه و زدن رخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهرخی
تصویر ماهرخی
دارای صورتی چون ماه بودن زیبا رویی ماهرخی ماهرویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهرو
تصویر ماهرو
آنکه روی وی مانند ماه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
((هِ))
استاد و چیره دست در کار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
کار آزموده، چیره دست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
Adept, Adroit, Masterful, Proficient, Skilled, Skillful, Versed, Wellversed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
habile, adroit, magistral, compétent, versé, bien versé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
becerikli, ustaca, yetkin, bilgili, uzman
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
mahir, cakap, terampil
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
দক্ষ , দক্ষ , দক্ষ , দক্ষ , দক্ষ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
निपुण , कुशल , माहिर , सक्षम , कुशल
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
abile, magistrale, competente, esperto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
вправний , спритний , майстерний , кваліфікований , досвідчений , досвідчений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
experto, diestro, maestro, competente, hábil, versado, bien versado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
geschickt, meisterhaft, kompetent, erfahren, versiert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
bedreven, vaardig, meesterlijk, bekwaam, ervaren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
искусный , ловкий , мастерский , квалифицированный , опытный , опытный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
biegły, zręczny, mistrzowski, wykwalifikowany, doświadczony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
hábil, magistral, proficiente, habilidoso, versado, bem versado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ماهر
تصویر ماهر
숙련된 , 능숙한 , 명인의 , 능숙한 , 숙련된 , 잘 아는
دیکشنری فارسی به کره ای