جدول جو
جدول جو

معنی مانطس - جستجوی لغت در جدول جو

مانطس
حجری است هندی یعنی سنگی است که در هندوستان می باشد. گویند باطل السحر است. هرکه با خود دارد سحر بروی کار نکند و از جمیع امراض محفوظ باشد. (برهان) (آنندراج). در تحفۀ حکیم مؤمن و فهرست مخزن الادویه و ذیل قوامیس دزی نیست. شاید مصحف ’مالطیطش’ باشد. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به دزی ج 2 ص 565 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مانوس
تصویر مانوس
انس گرفته، خوگرفته
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
دریای آزف. (نخبهالدهر دمشقی فهرست ص 23). در مآخذ قدیم از قبیل تقویم البلدان و مقدمۀ ابن خلدون مانیطش ضبط شده است
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَطْ طِ)
نیکو داننده و باریک رونده در دانش. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، راست و درست و باریک بین. (ناظم الاطباء) ، جاسوسی کننده در خبر. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). راز جوینده و تجسس کننده در خبر. و رجوع به تنطس شود، لطیف وپاکیزه، خوش و نفیس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
انس گرفته، آشنا و همدم و مصاحب خو گر انس گرفته: خوگر: ولایتش بوفود بر و برکت و وفور خصب نعمت ماهول و مانوس. . ، جمع مانوسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مانوس
تصویر مانوس
دمساز
فرهنگ واژه فارسی سره
آشنا، اخت، دمساز، مالوف، محشور، همدم، همنشین، آمخته، خوگر، رام، معتاد
متضاد: نامانوس
فرهنگ واژه مترادف متضاد