جدول جو
جدول جو

معنی مامرغ - جستجوی لغت در جدول جو

مامرغ
مرغ تخم گذار
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ مُ)
ابوسعد گوید که شهری بر کنار جیحون است و گروهی از فضلا بدانجا منسوب اند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مَرْ رِ)
غلطنده در خاک. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اسب در خاک غلطنده. (ناظم الاطباء). رجوع به تمرغ شود، جای لغزان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مَرْ رَ)
جای غلطیدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). جایی که اسب در آن غلط میزند و میغلطد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
مرد آلوده در رذائل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
گول. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). احمق. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ مَرْ رِ)
ستور در خاک غلتنده. (ناظم الاطباء). مراغه کننده، در خاک غلطاننده ستور را. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا