جدول جو
جدول جو

معنی مامایی - جستجوی لغت در جدول جو

مامایی
قابلگی، (ناظم الاطباء)، شغل ماما، قابلگی، پیشداری، مام نافی، پازاجی، ماماگی، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و رجوع به ماما (معنی دوم) شود،
- مامایی کردن، زایانیدن زن باردار و خلاص کردن او و گرفتن کودک را، (ناظم الاطباء)،
- ، دایگی کردن، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مامایی
ماما بودن قابلگی
تصویری از مامایی
تصویر مامایی
فرهنگ لغت هوشیار
مامایی
ماما بودن، قابلگی
تصویری از مامایی
تصویر مامایی
فرهنگ فارسی معین
مامایی
دایگی، قابلگی، قابله گری، ماماچه گری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مامایی
روستایی از شهرستان گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لالایی
تصویر لالایی
لالایی
آوازی که مادر هنگام خواباندن طفل می خواند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سامانی
تصویر سامانی
سامانی
مربوط به سامانیان، از نوادگان سامان، برای مثال خلاف تو برکنده سامانیان را / ز بستان ها سرو و از کاخ ها در (فرخی - ۸۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تماشایی
تصویر تماشایی
تماشایی
هر چیز دیدنی و قابل تماشا، تماشاچی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارماهی
تصویر مارماهی
مارماهی
نوعی ماهی خوراکی شبیه مار، با باله های پشتی یکسره که تا دم می رسد
فرهنگ فارسی عمید
مانایی
شباهت، مشابهت، مضاهات، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، مانا بودن، و رجوع به مانا شود
لغت نامه دهخدا
معمایی
(مُ عَْم ما)
منسوب به معما. رجوع به معما شود، آنگه معما گوید. آنکه معما طرح کند: جانی همدانی... معمایی است و طبع خوبی هم دارد. (ترجمه مجمعالخواص ص 273)
لغت نامه دهخدا
ماماچی
ماماچه، ماما، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به ماماچه (معنی دوم) و ماما (معنی دوم) شود
لغت نامه دهخدا
ماماگی
شغل ماما، قابلگی، مامایی، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و رجوع به ماما (معنی دوم) و مامایی شود
لغت نامه دهخدا
مامانی
منسوب به مامان در زبان اطفال خرد، جمیل، خوب، زیبا،
- تیتیش مامانی، جامۀ زیبا، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، در تداول امروز به خوب و ظریف و قشنگ و مطلوب و دوست داشتنی اطلاق می شود، و رجوع به مامان شود،
، در تداول عامه، آدم بزرگوار و نیک نفس، (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دانایی
تصویر دانایی
دانایی
آگاهی وقوف، علم معرفت دانش: (دانایی توانایی است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خارایی
تصویر خارایی
خارایی
از جنس خارا گرانیتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارایی
تصویر دارایی
دارایی
مکنت، مال، ثروت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سامانی
تصویر سامانی
سامانی
منسوب به سامان (خدات) از خاندان سامانیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامادی
تصویر دامادی
دامادی
ازدواج زناشویی نکاح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماشایی
تصویر تماشایی
تماشایی
غوشا لشتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاماکی
تصویر شاماکی
شاماکی
سینه بند زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساماکی
تصویر ساماکی
ساماکی
ساماخچه
فرهنگ لغت هوشیار
معمایی
در تازی نیامده پردکی کرتکی منسوب به معما (معمی)، کسی که معما (معمی) گوید: (جانی همدانی... معمایی است و طبع خوبی دارد) (ترجمه مجمع الخواص 273)
فرهنگ لغت هوشیار
مسمایی
در تازی نیامده چرباکی منسوب به مسمی (مسما)، آنچه برای خورش مسمی (مسما) بکار رود: کدو مسمائی
فرهنگ لغت هوشیار
ماماچی
مادر: گفت: ماما، درست شد دستم چون گل از دست دیگران رستم. (هفت پیکر. چا. استانبول 157 چا. ارمغان 189)، کسی که زن حامله را در وضع حمل یاری کند وبچه او را بگیرد قابله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماماگی
تصویر ماماگی
ماماگی
قابلگی
فرهنگ لغت هوشیار
مامانی
از فرانسوی تو دل برو لوند چیز خوب و قشنگ و دوست داشتنی، شخص خوش جنس و بزرگوار
فرهنگ لغت هوشیار
مامازی
اولین مدفوعی که از شکم نوزاد بیرون می آید و رنگ آن سیاه و قهوه ای تیره است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مامانی
تصویر مامانی
مامانی
((ص نسب))
هر چیز خوب و قشنگ و دوست داشتنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دانایی
تصویر دانایی
دانایی
فهم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دارایی
تصویر دارایی
دارایی
موجودی، آکتیف، ثروت، اموال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سارایی
تصویر سارایی
سارایی
خالصی
فرهنگ واژه فارسی سره
معمایی
رازآلود، رمزآمیز، مرموز، چیستانی، لاینحل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مامانی
ناز، ناب، قشنگ، زیبا، خوشگل، دوست داشتنی، محبوب، وابسته به مادر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مرمایی
مارماهی
فرهنگ گویش مازندرانی