نهی) مخفف میالای است که منع از آلوده کردن باشد یعنی آلوده مکن، (برهان)، مخفف میالای است مانند مازار که میازار باشد، (انجمن آرا) (آنندراج)، دوم شخص مفرد نهی از آلاییدن و آلودن، آلوده مکن، (فرهنگ فارسی معین)
نهی) مخفف میالای است که منع از آلوده کردن باشد یعنی آلوده مکن، (برهان)، مخفف میالای است مانند مازار که میازار باشد، (انجمن آرا) (آنندراج)، دوم شخص مفرد نهی از آلاییدن و آلودن، آلوده مکن، (فرهنگ فارسی معین)
بالا، بالاذ، بالاذه، پالا، پالاد، پالاده، اسب جنیبت را گویند، (آنندراج)، اسب جنیبت باشد که در پیش برند و یا در دنبال آورند و آنرا کوتل نیز گویند، (فرهنگ اوبهی)، اسب جنیبت را گویند که اسب کوتل باشد، (برهان قاطع)، جنیبت، (صحاح الفرس)، یدک، (فرهنگ شعوری ج 1 ص 198)، کتل، (فرهنگ خطی)، جنیبت بود، بارگی، (فرهنگ اسدی)
بالا، بالاذ، بالاذه، پالا، پالاد، پالاده، اسب جنیبت را گویند، (آنندراج)، اسب جنیبت باشد که در پیش برند و یا در دنبال آورند و آنرا کوتل نیز گویند، (فرهنگ اوبهی)، اسب جنیبت را گویند که اسب کوتل باشد، (برهان قاطع)، جنیبت، (صحاح الفرس)، یدک، (فرهنگ شعوری ج 1 ص 198)، کتل، (فرهنگ خطی)، جنیبت بود، بارگی، (فرهنگ اسدی)
از بلوکات ناحیۀ دشتی است که آن را تمیمی نیز می گویند. طول آن 42 و عرضش 12 کیلومتر است. حد شمالی آن گله دار و حدشرقی فومستان و حد جنوبی و غربی خلیج فارس است. هوایی گرم دارد و جمعیت آن در حدود 10000 تن می باشد. مرکز آن بندر عسلویه و دارای 25 قریه است. بندر مهم دیگر آن طاهری یا سیراف است. (از جغرافیایی سیاسی کیهان ص 482)
از بلوکات ناحیۀ دشتی است که آن را تمیمی نیز می گویند. طول آن 42 و عرضش 12 کیلومتر است. حد شمالی آن گله دار و حدشرقی فومستان و حد جنوبی و غربی خلیج فارس است. هوایی گرم دارد و جمعیت آن در حدود 10000 تن می باشد. مرکز آن بندر عسلویه و دارای 25 قریه است. بندر مهم دیگر آن طاهری یا سیراف است. (از جغرافیایی سیاسی کیهان ص 482)
منسوب است به ابوعبداﷲ مالک بن انس بن ابی عامر اصبحی امام دارالهجره. (از انساب سمعانی). یک از مذاهب اربعۀ اهل سنت، منسوب به مالک بن انس یکی از فقهای عامه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : از شافعی و مالکی و قول حنیفی جستیم ز مختار جهان داور رهبر. ناصرخسرو. و رجوع به مالک بن انس شود، یکی از پیروان مالک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) منسوب به مالک، فرشتۀ موکل دوزخ: اندر دل حسود تو باد آتشی زده چون آتش جهنم با سهم مالکی. سوزنی. و رجوع به مالک شود منسوب است به بنی مالک بن حبیب که نام اجدادی است. (از انساب سمعانی) منسوب است به مالکیه که قریه ای است بر فرات. (از انساب سمعانی)
منسوب است به ابوعبداﷲ مالک بن انس بن ابی عامر اصبحی امام دارالهجره. (از انساب سمعانی). یک از مذاهب اربعۀ اهل سنت، منسوب به مالک بن انس یکی از فقهای عامه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : از شافعی و مالکی و قول حنیفی جستیم ز مختار جهان داور رهبر. ناصرخسرو. و رجوع به مالک بن انس شود، یکی از پیروان مالک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) منسوب به مالک، فرشتۀ موکل دوزخ: اندر دل حسود تو باد آتشی زده چون آتش جهنم با سهم مالکی. سوزنی. و رجوع به مالک شود منسوب است به بنی مالک بن حبیب که نام اجدادی است. (از انساب سمعانی) منسوب است به مالکیه که قریه ای است بر فرات. (از انساب سمعانی)
از املاک و رقبات دیوان آنچه بمواجب و رسوم لشکریان متعلق باشد، (و آنچه مختص سرکار سلاطین خاصه باشد اینجو نامیده می شود)، (سنگلاخ میرزا محمدمهدی خان پشت ص 224) : بنابر این مقدمات فرمودیم تا در ممالک و دیهها آب و زمین مواضعی که هر یک نزدیک و مناسب ایشان باشد از اینجو و دالای و مزارع آبادان و خراب ایلغامیشی کرده بموجبی که در دفاتر و قوانین ثبت است باسم اقطاع در هر هزاره ای معین گردانند و تسلیم ایشان کنند، (تاریخ مبارک غازانی ص 305)
از املاک و رقبات دیوان آنچه بمواجب و رسوم لشکریان متعلق باشد، (و آنچه مختص سرکار سلاطین خاصه باشد اینجو نامیده می شود)، (سنگلاخ میرزا محمدمهدی خان پشت ص 224) : بنابر این مقدمات فرمودیم تا در ممالک و دیهها آب و زمین مواضعی که هر یک نزدیک و مناسب ایشان باشد از اینجو و دالای و مزارع آبادان و خراب ایلغامیشی کرده بموجبی که در دفاتر و قوانین ثبت است باسم اقطاع در هر هزاره ای معین گردانند و تسلیم ایشان کنند، (تاریخ مبارک غازانی ص 305)
درختی است باریک و دراز که از چوب آن درخت نیزه و تیر سازند، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، نزد بعضی مرّان است و بولس گوید درختی است در بلاد شام ... (تحفۀ حکیم مؤمن)، در تحفۀ حکیم مؤمن مرادف با ’مران’ ذکر شده که با توجه به دزی ج 2 ص 585 همان زغال اخته می باشد، (فرهنگ فارسی معین)، به لغت یونانی به معنی سیاه باشد که در برابر سفید است، (برهان) (آنندراج)، در یونانی ملاس (سیاه)، (از فرهنگ فارسی معین)
درختی است باریک و دراز که از چوب آن درخت نیزه و تیر سازند، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، نزد بعضی مُرّان است و بولس گوید درختی است در بلاد شام ... (تحفۀ حکیم مؤمن)، در تحفۀ حکیم مؤمن مرادف با ’مران’ ذکر شده که با توجه به دزی ج 2 ص 585 همان زغال اخته می باشد، (فرهنگ فارسی معین)، به لغت یونانی به معنی سیاه باشد که در برابر سفید است، (برهان) (آنندراج)، در یونانی ملاس (سیاه)، (از فرهنگ فارسی معین)
مالنده، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، رجوع به مالنده شود، در حال مالیدن، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : زمانی گشت گرد چشمه نالان به گریه دستها بر چشم مالان، نظامی، همی رفت آشفته دستار و موی کف دست شکرانه مالان به روی، سعدی، و رجوع به مالیدن شود
مالنده، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، رجوع به مالنده شود، در حال مالیدن، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : زمانی گشت گرد چشمه نالان به گریه دستها بر چشم مالان، نظامی، همی رفت آشفته دستار و موی کف دست شکرانه مالان به روی، سعدی، و رجوع به مالیدن شود
قصبه ای به هرات، (نخبهالدهر دمشقی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، همان مالین از اعمال هرات است، (یادداشت ایضاً)، همان مالین است، (از انساب سمعانی)، قصبۀ باخرز و جای عظیم و پر نزهت است و خربزۀ آن در جمیع خراسان مشهور است، (از نزههالقلوب ج 3 ص 153) : و از جمله نوادر عمارات ... هرات جسری است که بر آب ’هرات رود’ بسته اند و آن جسر را پل مالان گویند ... در این حین که ... به تحریر لفظ مالان قیام نمود حکایتی غریب بخاطر رسید ... روزی یکی از واعظان که در قریۀ مالان به نصیحت طوایف انسان می پرداخت ... (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 651)، و رجوع به مالین و مالن شود
قصبه ای به هرات، (نخبهالدهر دمشقی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، همان مالین از اعمال هرات است، (یادداشت ایضاً)، همان مالین است، (از انساب سمعانی)، قصبۀ باخرز و جای عظیم و پر نزهت است و خربزۀ آن در جمیع خراسان مشهور است، (از نزههالقلوب ج 3 ص 153) : و از جمله نوادر عمارات ... هرات جسری است که بر آب ’هرات رود’ بسته اند و آن جسر را پل مالان گویند ... در این حین که ... به تحریر لفظ مالان قیام نمود حکایتی غریب بخاطر رسید ... روزی یکی از واعظان که در قریۀ مالان به نصیحت طوایف انسان می پرداخت ... (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 651)، و رجوع به مالین و مالن شود
از امرای مغول غازان که وصاف الحضره گاه او را ’ملا’ و گاه ’ملای’ و گاه نیز ’مولای’ می نویسد. (تاریخ وصاف ص 374، 377، 378، 379، 380، 397، 410، 411، 414). از سرداران معروف غازان بوده است و نام او مخصوصاً در جنگ غازان با مصریان و شامیان در شهور سنۀ 697 هجری قمری و سالهای بعد بسیار می آید. رجوع شود به یادداشتهای قزوینی ج 3 ص 335
از امرای مغول غازان که وصاف الحضره گاه او را ’ملا’ و گاه ’ملای’ و گاه نیز ’مولای’ می نویسد. (تاریخ وصاف ص 374، 377، 378، 379، 380، 397، 410، 411، 414). از سرداران معروف غازان بوده است و نام او مخصوصاً در جنگ غازان با مصریان و شامیان در شهور سنۀ 697 هجری قمری و سالهای بعد بسیار می آید. رجوع شود به یادداشتهای قزوینی ج 3 ص 335
فدراسیون مالزی، فدراسیونی که در آسیای جنوب شرقی بر شبه جزیره مالزی و مالاکا گسترش یافته و امروز قسمتی از فدراسیون ’مالزیا’ را تشکیل می دهد. فدراسیون مالزی در سال 1946 با شرکت دو مستعمرۀ قدیمی انگلستان یعنی پانانگ و مالاکا و نه حکومت نواحی هند شرقی (ژوهور، کداه، کلانتان، نگری، سامبیلان، پاهانگ، پراک، پرلیس، جلانگور و ترانگانو) تشکیل شد و استقلال خود را در سال 1957 بدست آورد و در سال 1963 وارد فدراسیون مالزیا شد. (از لاروس). و رجوع به مادۀ بعد شود
فدراسیون مالزی، فدراسیونی که در آسیای جنوب شرقی بر شبه جزیره مالزی و مالاکا گسترش یافته و امروز قسمتی از فدراسیون ’مالزیا’ را تشکیل می دهد. فدراسیون مالزی در سال 1946 با شرکت دو مستعمرۀ قدیمی انگلستان یعنی پانانگ و مالاکا و نه حکومت نواحی هند شرقی (ژوهور، کداه، کلانتان، نگری، سامبیلان، پاهانگ، پراک، پرلیس، جلانگور و ترانگانو) تشکیل شد و استقلال خود را در سال 1957 بدست آورد و در سال 1963 وارد فدراسیون مالزیا شد. (از لاروس). و رجوع به مادۀ بعد شود
از مقلای: کشتی بند (کشتی رانی) چوبهایی است عمودین که در موقع حرکت کشتی آنها را قریب کشتی گذارند و بند های کشتی را بان بندند و موقعی که کشتی در کناره است آنها را از دو طرف بزمین نصب کنند که مانع تکان خوردن کشتی شود
از مقلای: کشتی بند (کشتی رانی) چوبهایی است عمودین که در موقع حرکت کشتی آنها را قریب کشتی گذارند و بند های کشتی را بان بندند و موقعی که کشتی در کناره است آنها را از دو طرف بزمین نصب کنند که مانع تکان خوردن کشتی شود
یونانی تازی گشته سیاه درختی است باریک و دراز که از چوب آن درخت نیزه و تیر سازند. توضیح در تحفه حکیم مومن مالیا مرادف بامران (بضم اول و تشدید ثانی) ذکر شده که با توجه به دزی ج 2 ص 585 همان زغال اخته میباشد. سیاه اسود (در طب قدیم مستعمل است)
یونانی تازی گشته سیاه درختی است باریک و دراز که از چوب آن درخت نیزه و تیر سازند. توضیح در تحفه حکیم مومن مالیا مرادف بامران (بضم اول و تشدید ثانی) ذکر شده که با توجه به دزی ج 2 ص 585 همان زغال اخته میباشد. سیاه اسود (در طب قدیم مستعمل است)