جدول جو
جدول جو

معنی ماسویه - جستجوی لغت در جدول جو

ماسویه
(یَ /سَ وَیْهْ)
از کسانی بود که در داروشناسی و طب اطلاعاتی داشت و از تربیت یافتگان گندی شاپور بود. وی از معاصران جبریل بن بختیشوع و پدر یوحنا، طبیب معروف گندی شاپور است. (از تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 61). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 328 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاهویه
تصویر شاهویه
(پسرانه)
نام در برزویه دانشمند ایرانی، مترجم کلیله و دمنه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شارویه
تصویر شارویه
(پسرانه)
شیرویه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماهویه
تصویر ماهویه
(دخترانه)
ماهوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بالسویه
تصویر بالسویه
به طور یکسان و برابر، علی السویه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماسوره
تصویر ماسوره
نی باریک، لولۀ باریک و کوتاه
آلتی در چرخ خیاطی که نخ به آن پیچیده می شود
در امور نظامی آلتی در توپ و تفنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مانویه
تصویر مانویه
پیروان مانی، مانویان، آیین مانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماسوچه
تصویر ماسوچه
موسیجه، پرنده ای شبیه فاخته، قمری، موسیچه
فرهنگ فارسی عمید
(لِ)
نام قصبه و همچنین نام یکی از دهستانهای چهارگانه بخش مرکزی شهرستان فومن است. این دهستان در قسمت جنوب باختری بخش مرکزی فومن واقع است، منطقه ای است کوهستانی و هوای آن سردسیرسالم است. مرکز دهستان قصبه ماسوله است. این دهستان از 30 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است و در حدود 9000 تن سکنه دارد. قرای مهم آن عبارتند از: قصبۀ ماسوله، و قراء مسجدبر، هفتخوانی، سیاه ورود، توسه کله، زید، کیشه در. و بلوک آلیان که از چندین قریۀ کوچک کوهستانی تشکیل می شود جزء دهستان ماسوله است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2). طول آن 30 و عرض آن 12 هزارگز و مرکز آن ماسوله است که 1050 متر از سطح دریاارتفاع دارد. در جنوب ماسوله معدن آهن مهمی است که در قسمت مرتفعی واقع شده و طبقات آن در حدود 9 متر است و از دوره های قدیم استخراج می شده است. (از جغرافیایی سیاسی کیهان ص 274). و رجوع به همین مأخذ شود
لغت نامه دهخدا
(سَ وا)
ماسوا. جز. بغیر از: کلاله، ماسوای پدر و پسر است. (منتهی الارب).
- ماسوی اﷲ، جز خدا. خلق. مخلوق. ممکنات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماسوا شود
لغت نامه دهخدا
(وی یَ)
نام زنی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دختر غفور از بنات ملوک یمن و زن حاتم طایی. (تاج العروس، ج 9 ص 413) (عیون الاخبار ج 3 ص 129 و حاشیۀ ص 263). و رجوع به تعلیقات دیوان منوچهری ص 344 شود:
یار تو خیر و خرمی چون پارسای فاطمی
جفت تو جود و مردمی چون جفت حاتم ماویه.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(سَوی یَ)
موسوی. موسایی. منسوب به حضرت موسی بن جعفر هفتمین امام شیعیان. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سا)
دهی است از دهستان پسکوه بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در 64 هزارگزی جنوب باختری قاین با 362 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سِ خی یَ)
کمان منسوب به ماسخه. ج، ماسخیات. (از منتهی الارب) (از آنندراج). کمانی منسوب به ماسخه و ماسخه نام کمان سازی از طایفۀ ازد است، زیرا وی نخستین کسی است که کمان ساخت. ج، ماسخیات. (از اقرب الموارد). کمان ساختۀ نبیشه بن حرث ازدی کمانگر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماسخه شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لاه)
قصبۀ مرکز دهستان ماسوله است که در بخش مرکزی شهرستان فومن واقع است. کوهستانی و سردسیر است و در حدود 6000 تن سکنه دارد. آب معدنی گازدار و انواع کانها از قبیل آهن و مس در کوههای ماسوله وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(بَ / سَ بَ)
دهی از دهستان رحیم آباد است که در بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع شده است و 168 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ابن شابورالملک. سبزوار را بنا کرده است و شاپور آن بود که نیشابور بناکرد. و سبزوار در اصل ساسویه آباد بود. و گفته اند پسر این ساسویه یزدخسرو بود که خسروشیرجوین و خسروآباد بیهق و خسروجرد بناکرده است. و در نیشابور حاکم نیشابور در قدیم الایام از فرزندان ایشان بوده است، و هوالحاکم ابوالحسین بن محمد بن محمد بن الحسن بن علی بن السری بن یزدخسروبن ساسویه بن شابورالملک، و له عقب بنیسابور، توفی الحاکم ابوالحسین بنیسابور فی رمضان سنه سبعین و ثلثمائه و هوابن تسعین سنه. (تاریخ بیهق چ احمد بهمنیار ص 43)
لغت نامه دهخدا
(سَقْیْ)
بخشودن و ترحم نمودن. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(چَ/ چِ)
پرنده ای است مانند فاخته و قمری و او بیشتر در کنارهای طاقچه ها و میان کاسه ها و طبق تخم نهد و بچه برآرد. (برهان) (از ناظم الاطباء). مرغی است مانند قمری که آن را موسیچه گویند. (آنندراج) (فرهنگ رشیدی). در اشتینگاس برابر کلمه ماسوچه، وودپیجن ذکر شده که آن را کبوتر جنگلی ترجمه کرده اند. (فرهنگ فارسی معین) :
باز چون دید که ماسوچه سخن خواهد کرد
برزدش مدحت صاحب ز دهان اندر حین.
مختاری غزنوی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
نام شخصی است که از جانب یزدجرد حاکم سیستان و سپهسالار خراسان بود. بعد از آنکه یزدجرد از لشکر اسلام گریخت و به مرو رفت ماهویه با خاقان ترکستان ساخت و کسان خود را فرستاد تا یزدجرد را بقتل رسانیدند. (برهان) (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ جهانگیری) : به شهر مرو اصفهبدی بود نام او ماهویه... (فارسنامۀ ابن البلخی ص 112)
لغت نامه دهخدا
(نَ وی یَ / یِ)
مریدان و اتباع مانی باشند که مصوری است معروف. (آنندراج). پیروان مانی نقاش. (ناظم الاطباء). پیروان مانی و آنان را منانیه نیز گویند. مانویان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانویه اصحاب مانی پسر فاتک بودند که در زمان شاپور پسر اردشیر دعوی نبوت کرد و سرانجام به فرمان بهرام بن هرمزبن شاپور کشته شد. (از ملل و نحل شهرستانی چ احمد فهمی ج 2 ص 72). فرقه ای از مجوس اصحاب مانی بن قاین نقاش که در زمان شاپوربن اردشیر ظاهر شد بعد از عیسی و او به نبوت عیسی قائل بود اما انکار نبوت موسی کرد و ایشان نور و ظلمت راقدیم خوانند. (نفایس الفنون). و رجوع به مانی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماویه
تصویر ماویه
آینه، شیرابه گیاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماسوی
تصویر ماسوی
جز، بغیر از، جز خدا، خلق
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست مانند فاخته و قمری و آن بیشتر در کناره های طاقچه ها و میان کاسه ها و طبق تخم نهدو بچه برآرد
فرهنگ لغت هوشیار
نی باریک که یک سر آن رادردهان و سر دیگرش را در آب یا شربت گذارند و بمکند، آلتی است در چرخ خیاطی که قرقره کوچک فلزی چرخ خیاطی را در جوف آن و در قسمت زیر سوزن چرخ خیاطی جای دهند و نخ را بوسیله سوزن بیرون آورند، خیاطی، ماکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مانویه
تصویر مانویه
مانویت در فارسی مانویه در فارسی زندیکی زندیکی گری مانی گروی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راسسیه
تصویر راسسیه
مونث راسی: بند گوش ریسمانی که پشت گوش ستور می نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثانویه
تصویر ثانویه
دویمی مونث ثانی مونث ثانوی: طبیعت ثانویه
فرهنگ لغت هوشیار
دراسمایی نظیر (هرمزجادویه) و (بهمن جادویه) (جاذویه) بمعنی شفیع و واسطه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حماسیه
تصویر حماسیه
مونث حماسی: اشعار حماسیه، جمع حماسیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مانویه
تصویر مانویه
((نَ یُِ))
پیروان مانی نقاش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماسوره
تصویر ماسوره
((رِ))
لوله باریک، نی باریک، آلتی است در چرخ خیاطی که نخ به آن پیچیده می شود، آلتی است در توپ و تفنگ. ماشوره هم گفته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوسویه
تصویر دوسویه
متقابلا
فرهنگ واژه فارسی سره
قرقره محرف ماسوره
فرهنگ گویش مازندرانی
قرقره، چوب قرقره، از اجزای بافندگی سنتی
فرهنگ گویش مازندرانی