مرحوم دهخدا این کلمه را معادل ’اروه’ فرانسوی گرفته و آن خزنده ای است حشره خوار و بی دست و پا و همانند مارمولک، سریعالحرکت است، اندامش بمانند کرم و مار می باشد. و رجوع به لاروس شود
مرحوم دهخدا این کلمه را معادل ’اروه’ فرانسوی گرفته و آن خزنده ای است حشره خوار و بی دست و پا و همانند مارمولک، سریعالحرکت است، اندامش بمانند کرم و مار می باشد. و رجوع به لاروس شود
به معنی مادراندر است که زن پدر باشد. (برهان). مادندر را گویند. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). مادندر یعنی نامادری. (انجمن آرا) : چو آمد کوس سلطانی چه باشد کاس شیطانی چو آمد مادر مشفق چه باشد مهر ماریره. مولوی (از فرهنگ جهانگیری). ، در بعضی از نسخ به معنی دایه مرقوم است. (فرهنگ جهانگیری). بعضی به معنی دایه گفته اند. (فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا). دایه و مرضعه. (ناظم الاطباء) ، به معنی مادرخوانده هم بنظر آمده است. (برهان)
به معنی مادراندر است که زن پدر باشد. (برهان). مادندر را گویند. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). مادندر یعنی نامادری. (انجمن آرا) : چو آمد کوس سلطانی چه باشد کاس شیطانی چو آمد مادر مشفق چه باشد مهر ماریره. مولوی (از فرهنگ جهانگیری). ، در بعضی از نسخ به معنی دایه مرقوم است. (فرهنگ جهانگیری). بعضی به معنی دایه گفته اند. (فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا). دایه و مرضعه. (ناظم الاطباء) ، به معنی مادرخوانده هم بنظر آمده است. (برهان)
مؤنث مکرم. (ناظم الاطباء). تأنیث مکرم. گرامی داشته. بزرگوار: ارواح مکرمه. مکهالمکرمه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فی صحف مکرمه. (قرآن 13/80). و رجوع به مکرمه شود. - مکرمهالمشرقین، گرامی داشتۀ شرق و غرب. عزیز مشرق و مغرب: زندگانی خدر معظم و ستر مکرم مجلس معلی خداوند ولیهالنعم، ملکۀ کبری... منعمه الخافقین، مکرمه المشرقین... ابدالدهر و سجیس اللیالی باد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 122)
مؤنث مکرم. (ناظم الاطباء). تأنیث مکرم. گرامی داشته. بزرگوار: ارواح مکرمه. مکهالمکرمه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فی صحف مکرمه. (قرآن 13/80). و رجوع به مکرمه شود. - مکرمهالمشرقین، گرامی داشتۀ شرق و غرب. عزیز مشرق و مغرب: زندگانی خدر معظم و ستر مکرم مجلس معلی خداوند ولیهالنعم، ملکۀ کبری... منعمه الخافقین، مکرمه المشرقین... ابدالدهر و سجیس اللیالی باد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 122)
مکرمه. بزرگوار. گرامی. گرامی داشته: بنات مکرمه و زوجات مطهرۀ شاه جنت مکان و سایر خدمۀ حرم به شرف پای بوسی مشرف شدند. (عالم آرای عباسی). و رجوع به مکرّم و مکرمه شود. - اخلاق مکرمه، خوی پسندیده. سیرت مرضیه: جملگی اشراف ملوک و اصناف آفرینش را شاگردی دبیرستان اخلاق مکرمۀ خدایگانی نصره اﷲ تعالی باید کرد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 316)
مکرمه. بزرگوار. گرامی. گرامی داشته: بنات مکرمه و زوجات مطهرۀ شاه جنت مکان و سایر خدمۀ حرم به شرف پای بوسی مشرف شدند. (عالم آرای عباسی). و رجوع به مُکَرَّم و مکرمه شود. - اخلاق مکرمه، خوی پسندیده. سیرت مرضیه: جملگی اشراف ملوک و اصناف آفرینش را شاگردی دبیرستان اخلاق مکرمۀ خدایگانی نصره اﷲ تعالی باید کرد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 316)
قریه ای است واقع در سه فرسنگی میانۀ شمال و مشرق بید شهر. (فارسنامۀ ناصری). دهی از دهستان بنارویه است که در بخش جویم شهرستان لار واقع است و 327 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
قریه ای است واقع در سه فرسنگی میانۀ شمال و مشرق بید شهر. (فارسنامۀ ناصری). دهی از دهستان بنارویه است که در بخش جویم شهرستان لار واقع است و 327 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دختر نازنین و نرم و نازک اندام و جنبان از نشاط. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تلخه ای است که در گندم باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
دختر نازنین و نرم و نازک اندام و جنبان از نشاط. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تلخه ای است که در گندم باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
شاعر فرانسوی و پیشوای جنبش سمبولیسم (1842- 1898 میلادی) او احساسات و تخیلات خود را با زبانی بسیار رقیق بیان می کرد، بحدی که اهمیت موسیقی و هم آهنگی کلمات بر معانی آنها رجحان می یافت. او راست ’بعدازظهر یک فون’. (از لاروس)
شاعر فرانسوی و پیشوای جنبش سمبولیسم (1842- 1898 میلادی) او احساسات و تخیلات خود را با زبانی بسیار رقیق بیان می کرد، بحدی که اهمیت موسیقی و هم آهنگی کلمات بر معانی آنها رجحان می یافت. او راست ’بعدازظهر یک فون’. (از لاروس)
آلتی باشد درودگران را که بدان چوب را سوراخ کنند و آن را پرماه نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری). به معنی برماه که درودگران بدان چوب سوراخ کنند، لیکن این لغت شاهد می خواهد. (فرهنگ رشیدی). برماه را گویند و آن آلتی باشد که درودگران بدان چوب و تخته سوراخ کنند و به زبان عربی مثقب خوانند. (برهان) (آنندراج). مثقب وبرماه و مته. (ناظم الاطباء). ماهه. برماهه. برماه. برمه. پرمه. پرماه. پرمهه. (حاشیۀ برهان چ معین)
آلتی باشد درودگران را که بدان چوب را سوراخ کنند و آن را پرماه نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری). به معنی برماه که درودگران بدان چوب سوراخ کنند، لیکن این لغت شاهد می خواهد. (فرهنگ رشیدی). برماه را گویند و آن آلتی باشد که درودگران بدان چوب و تخته سوراخ کنند و به زبان عربی مثقب خوانند. (برهان) (آنندراج). مثقب وبرماه و مته. (ناظم الاطباء). ماهه. برماهه. برماه. برمه. پرمه. پرماه. پرمهه. (حاشیۀ برهان چ معین)
کارآزموده. جهاندیده. کارآزمون. مجرب: ز لشکر گزین کرد پس بخردان جهاندیده و کارکرده ردان. فردوسی. چنین گفت بهرام کای مهتران جهاندیده و کارکرده سران. فردوسی. جهاندیده وکارکرده دو مرد برفتند و جستند جای نبرد. فردوسی. ، جنگ دیده. نبرد آزموده: بیاورد لشکر ده و دو هزار جهاندیده و کارکرده سوار. فردوسی. ، مستعمل. معمول
کارآزموده. جهاندیده. کارآزمون. مجرب: ز لشکر گزین کرد پس بخردان جهاندیده و کارکرده ردان. فردوسی. چنین گفت بهرام کای مهتران جهاندیده و کارکرده سران. فردوسی. جهاندیده وکارکرده دو مرد برفتند و جستند جای نبرد. فردوسی. ، جنگ دیده. نبرد آزموده: بیاورد لشکر ده و دو هزار جهاندیده و کارکرده سوار. فردوسی. ، مستعمل. معمول
مکرمت در فارسی: جوانمردی بزرگواری مکرمه در فارسی مونث مکرم: گرامی مکرمت، جمع مکارم.} بوقت مکرمه بحر کفش چو موج زدی حباب دار بدی هفت گنبد خضرا) (خاقانی. عبد. 10) توضیح مصراع اول در دیوان خاقانی مصحح دکتر سجادی چنین مذکور است
مکرمت در فارسی: جوانمردی بزرگواری مکرمه در فارسی مونث مکرم: گرامی مکرمت، جمع مکارم.} بوقت مکرمه بحر کفش چو موج زدی حباب دار بدی هفت گنبد خضرا) (خاقانی. عبد. 10) توضیح مصراع اول در دیوان خاقانی مصحح دکتر سجادی چنین مذکور است