جدول جو
جدول جو

معنی مارکتف - جستجوی لغت در جدول جو

مارکتف
(کِ)
کنایه از ضحاک است. مارفش. ماردوش:
گراین مارکتف اهرمن چهر مرد
بداند برآرد ز من وز تو گرد.
(گرشاسبنامه).
رجوع به ضحاک شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مارکت
تصویر مارکت
بازار، معامله، تجارت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
باهم شریک شدن، شرکت کردن با هم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماراتن
تصویر ماراتن
دو، دو ماراتن، در ورزش دویدن به مسافت حدود ۴۲ کیلومتر. دراصل، نام خلیج و دهکده ای در یونان است که به گفتۀ برخی مورخان در سال ۴۹۰ قبل از میلاد در آن ناحیه جنگی میان سپاهیان ایران و یونان رخ داد و یک سرباز یونانی مسافت ۴۲ کیلومتر را دوید تا خبر فتح سربازان یونانی را به دهکدۀ ماراتن برساند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارکیز
تصویر مارکیز
عنوان اشرافی زنانه در بعضی از کشورهای اروپا، همسر مارکی
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
از مزارع چارگنبد سیرجان است. (مرآت البلدان ج 4 ص 51)
لغت نامه دهخدا
(رِ کِ)
دو استخوان کتف در طرفین بدن و در خلف شانه در قسمت فوقانی پشت بین دندۀ دوم و دندۀ هشتم و در طرفین خط وسط (تیره پشت) قرار می گیرد و بواسطۀ زائدۀ خارجیش با استخوان چنبر مربوط شود. این استخوان که از استخوانهای پهن است مثلثی شکل بوده و شکل آن در زیر پوست محسوس میباشد. استخوان کتف بواسطۀ عضله ها بر قفسۀ سینه نصب شده است وقتی که آن عضله ها کم قوه و ضعیف باشد این طور بنظر می آید که استخوان بشکل بال در حال جدا شدن از قفسۀ سینه میباشد و مخصوصاً کنار داخلیش بسیار نمایان می گردد. استخوان کتف دارای یک سطح قدامی و یک سطح خلفی و سه کنار داخلی فوقانی و خارجی میباشد. سطح قدامی استخوان که بطرف دنده ها متوجه است مقعر و بحفرۀ تحت کتفی موسوم میباشد. سطح خلفی استخوان از نظر شکل خارجی دارای اهمیت است زیرا بواسطۀ زائدۀ برآمده ای موسوم به خار کتف بدو حفرۀ غیر مساوی فوق خاری و تحت خاری تقسیم میشود. (کتاب کالبدشناسی هنری تألیف دکتر نعمت اﷲ کیهانی ص 23 و 24)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
شهری است در جنوب شرقی روسیه در کنار رود خانه ولگا، 518000 تن سکنه، و صنایع فلزکاری و مواد غذائی دارد
لغت نامه دهخدا
تصویری از مارکیز
تصویر مارکیز
زن مارکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
با هم شریک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارکیز
تصویر مارکیز
زن مارکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
((مُ رَ کَ))
شریک شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
همکاری، همان بازی، میان وندی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
مشاركةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
Contribution, Engagement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
contribution, engagement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
기여 , 참여
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
شراکت , مشغولیت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
การมีส่วนร่วม , การมีส่วนร่วม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
mchango, ushiriki
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
תָּרוּם , מעורבות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
貢献 , 関与
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
贡献 , 参与
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
অবদান , অংশগ্রহণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
katkı, angajman
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
kontribusi, keterlibatan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
योगदान , सगाई
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
contributo, impegno
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
bijdrage, betrokkenheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
внесок , залучення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
вклад , вовлеченность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
wkład, zaangażowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
Beitrag, Engagement
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
contribuição, compromisso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مشارکت
تصویر مشارکت
contribución, compromiso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی