جدول جو
جدول جو

معنی مارفانان - جستجوی لغت در جدول جو

مارفانان
قلعه ای به اصفهان که آتشکدۀ ’شهر اردشیر’ را در جانب آن ساخته بودند، و رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 54 و مزدیسنا ص 241 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مارسانان
تصویر مارسانان
مارسان، رده ای از جانوران که شبیه مار هستند
فرهنگ فارسی عمید
از قرای اصفهان به نصف فرسنگی آن، (معجم البلدان، از حاشیۀ برهان ذیل ماربین)، از معظم قرای ناحیت جی است، و رجوع به نزههالقلوب چ لیسترانج مقالۀ سوم ص 50 شود
لغت نامه دهخدا
قریه ای است نزدیک اصفهان و هنگامی که امیر مبارزالدین مظفری اصفهان را در محاصره داشت، فرستادۀ ابوبکر المعتضدباﷲ المستعصمی در این قریه به امیر مبارزالدین رسید و از او بیعت گرفت، (از تاریخ عصر حافظتألیف غنی ص 173 و 174)، و رجوع به ماریانان شود
لغت نامه دهخدا
محلۀ ساربانان بگفتۀ ابن حوقل جغرافیادان قرن چهارم مهم ترین محلات ری بود، و بازاری مهم داشت که دکانها و کاروانسراهای آن همیشه پر از کالا بود، و رودی بنام جیلانی از آن محله عبور میکرد، رجوع به ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی لسترنج ص 232 شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
دهی است از دهستان خورش رستم بخش شاهرود شهرستان هروآباد، واقع در 13 هزارگزی جنوب هشجین و 37 هزارگزی راه شوسۀ هروآباد به میانه. کوهستانی و گرمسیر و مالاریایی است. آب آن از رود خانه محلی و چشمه و محصول آن غلات است، 25 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند و از صنایع دستی جاجیم بافی در آن معمول است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
قریه ای است در سغد، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(خُ جَ)
بمعنی مارافسار است که مارگیر... باشد. (برهان). رجوع به مارافسا و مارافسای شود
لغت نامه دهخدا
(کُ / کَ لَ بَ)
رمیدن و باز آرمیدن.
لغت نامه دهخدا
(کَ لَ زَ)
رجوع به ارفئنان شود، ارقان طعام، نیک مرغن کردن آن (؟). (منتهی الارب) : ارقن الطعام، رواه بالدسم. (تاج العروس) ، آلوده شدن بزعفران
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بریاجی است که در بخش سردشت شهرستان مهاباد واقع است و 260 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارفینان
تصویر ارفینان
رمیدن، باز آرمیدن، فرو نشستن خشم
فرهنگ لغت هوشیار