چیزی با کسی درس کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). سبق گفتن و درس کتاب کردن. (منتهی الارب). کتاب را تدریس کردن. دراس. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، با هم مذاکره کردن. (از منتهی الارب). مذاکره کردن با اهل علم، کتاب خواندن و قرائت کتاب. (از متن اللغه). دراس. خواندن کتاب را بر مصاحب و همدرس، آلوده گشتن به گناهان. (از اقرب الموارد). رجوع به مدارس شود
چیزی با کسی درس کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). سبق گفتن و درس کتاب کردن. (منتهی الارب). کتاب را تدریس کردن. دراس. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، با هم مذاکره کردن. (از منتهی الارب). مذاکره کردن با اهل علم، کتاب خواندن و قرائت کتاب. (از متن اللغه). دراس. خواندن کتاب را بر مصاحب و همدرس، آلوده گشتن به گناهان. (از اقرب الموارد). رجوع به مُدارِس شود
هر چه آن را همچو سپر پیش دارند. (منتهی الارب) (از آنندراج). هر چیزی که مانند سپر آن را پیش آرند و خود را بدان حفظ کنند. (ناظم الاطباء). متراس. (محیطالمحیط) (اقرب الموارد)
هر چه آن را همچو سپر پیش دارند. (منتهی الارب) (از آنندراج). هر چیزی که مانند سپر آن را پیش آرند و خود را بدان حفظ کنند. (ناظم الاطباء). متراس. (محیطالمحیط) (اقرب الموارد)
آنجا که درس دهند و درس خوانند. آموزشگاه. مکتب. دبستان. دبیرستان. جای تدریس. جای آموختن علوم و فنون. - مدرسه ابتدائی، مدرسه ای که در آن کودکان نوآموز را درس آموزند و دورۀآن در ایران شش سال بود و اکنون پنج سال است. دبستان. - مدرسه دولتی، مدرسه ای که از طرف دولت و با هزینۀ دولتی تأسیس شده باشد و از شاگردان آن بابت حق التعلیم پولی نگیرند یا مبلغی اندک گیرند. مقابل مدرسه غیر دولتی و مدرسه ملی. - مدرسه راهنمائی، مدارسی که اخیراً در ایران تأسیس شده است و دانش آموزان را پس از گذراندن دورۀ پنج سالۀ ابتدائی بدانها هدایت کنند تا با آموختن مقدماتی از فنون و حرف متداول برای خدمات آزاد اجتماعی آماده شوند. این مدارس در نظام جدید آموزشی ایران جانشین دورۀ اوّل دبیرستانهاست. - مدرسه عالی، مدرسه ای که در آن کسانی درس خوانند که دورۀ دوم متوسطه را گذرانده باشند. دانشگاه. - مدرسه غیرانتفاعی. رجوع به مدرسه ملّی شود. - مدرسه متوسطه، مدرسه ای که بین دبستان (اکنون بین دورۀ راهنمائی) و مدرسه عالی است و دورۀ آن شش سال (اکنون 4 سال) است. و دانش آموزان آن در رشته های گوناگون علم و ادب درس خوانند. - مدرسه ملی، مدرسه ای که هزینۀ شخص یا اشخاصی را میپردازند و از دانش آموزان و یا دانش جویان در مقابل تعلیم، پول دریافت می کنند. مدرسه غیرانتفاعی
آنجا که درس دهند و درس خوانند. آموزشگاه. مکتب. دبستان. دبیرستان. جای تدریس. جای آموختن علوم و فنون. - مدرسه ابتدائی، مدرسه ای که در آن کودکان نوآموز را درس آموزند و دورۀآن در ایران شش سال بود و اکنون پنج سال است. دبستان. - مدرسه دولتی، مدرسه ای که از طرف دولت و با هزینۀ دولتی تأسیس شده باشد و از شاگردان آن بابت حق التعلیم پولی نگیرند یا مبلغی اندک گیرند. مقابل مدرسه غیر دولتی و مدرسه ملی. - مدرسه راهنمائی، مدارسی که اخیراً در ایران تأسیس شده است و دانش آموزان را پس از گذراندن دورۀ پنج سالۀ ابتدائی بدانها هدایت کنند تا با آموختن مقدماتی از فنون و حرف متداول برای خدمات آزاد اجتماعی آماده شوند. این مدارس در نظام جدید آموزشی ایران جانشین دورۀ اوّل دبیرستانهاست. - مدرسه عالی، مدرسه ای که در آن کسانی درس خوانند که دورۀ دوم متوسطه را گذرانده باشند. دانشگاه. - مدرسه غیرانتفاعی. رجوع به مدرسه ملّی شود. - مدرسه متوسطه، مدرسه ای که بین دبستان (اکنون بین دورۀ راهنمائی) و مدرسه عالی است و دورۀ آن شش سال (اکنون 4 سال) است. و دانش آموزان آن در رشته های گوناگون علم و ادب درس خوانند. - مدرسه ملی، مدرسه ای که هزینۀ شخص یا اشخاصی را میپردازند و از دانش آموزان و یا دانش جویان در مقابل تعلیم، پول دریافت می کنند. مدرسه غیرانتفاعی
از لوازم چاپخانه. در تداول مطابع میزی با یکصد و چهارده خانه که حروف سربی در میان آن خانه ها است و حروف چین برای ترتیب کلمات حروف از آن برمیگیرد. محفظۀ حروف سربی در مطابع
از لوازم چاپخانه. در تداول مطابع میزی با یکصد و چهارده خانه که حروف سربی در میان آن خانه ها است و حروف چین برای ترتیب کلمات حروف از آن برمیگیرد. محفظۀ حروف سربی در مطابع
قریه ای است واقع در سه فرسنگی میانۀ شمال و مشرق بید شهر. (فارسنامۀ ناصری). دهی از دهستان بنارویه است که در بخش جویم شهرستان لار واقع است و 327 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
قریه ای است واقع در سه فرسنگی میانۀ شمال و مشرق بید شهر. (فارسنامۀ ناصری). دهی از دهستان بنارویه است که در بخش جویم شهرستان لار واقع است و 327 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
گروه خوارج. (منتهی الارب). مؤنث مارق. (از اقرب الموارد). گروه خوارج. (ناظم الاطباء). خوارج را گویند بسبب خروجشان از دین. (از اقرب الموارد). رجوع به مارق شود
گروه خوارج. (منتهی الارب). مؤنث مارق. (از اقرب الموارد). گروه خوارج. (ناظم الاطباء). خوارج را گویند بسبب خروجشان از دین. (از اقرب الموارد). رجوع به مارق شود
شهری بزرگ است از اعمال قرطبه میان آن و قرطبه شش منزل است. شهری زیبا و بناهای عالی و کاخهای رفیع ساخته از رخام دارد. (از معجم البلدان). بزرگترین شهری است اندر اندلس و آنرا حصاری و باره ای و خندقی است محکم. (حدود العالم چ دانشگاه ص 182)
شهری بزرگ است از اعمال قرطبه میان آن و قرطبه شش منزل است. شهری زیبا و بناهای عالی و کاخهای رفیع ساخته از رخام دارد. (از معجم البلدان). بزرگترین شهری است اندر اندلس و آنرا حصاری و باره ای و خندقی است محکم. (حدود العالم چ دانشگاه ص 182)
مراس. (منتهی الارب). مروسیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). همیشگی ورزیدن. (منتهی الارب) ، کوشیدن و تفحص کردن و تجربه نمودن و در کاری رنج نمودن. (آنندراج) (غیاث). با کسی یا چیزی واکوشیدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (دهار) ، درمان کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). علاج کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به ممارست شود
مِراس. (منتهی الارب). مروسیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). همیشگی ورزیدن. (منتهی الارب) ، کوشیدن و تفحص کردن و تجربه نمودن و در کاری رنج نمودن. (آنندراج) (غیاث). با کسی یا چیزی واکوشیدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (دهار) ، درمان کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). علاج کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به ممارست شود
بر گرفته از روسی} کاسا {بر گرفته از} کیس {انگلیسی وانخان جعبه ای کم عمق و خانه خانه (معمولا دارای 114 خانه) که حروف سربی را در خانه های آن جای دهند و حروفچین برای تنظیم کلمات حرفها را از آنها بیرون میاورد و پهلوی هم می چیند محفظه سربی در چاپخانه ها
بر گرفته از روسی} کاسا {بر گرفته از} کیس {انگلیسی وانخان جعبه ای کم عمق و خانه خانه (معمولا دارای 114 خانه) که حروف سربی را در خانه های آن جای دهند و حروفچین برای تنظیم کلمات حرفها را از آنها بیرون میاورد و پهلوی هم می چیند محفظه سربی در چاپخانه ها