- مادربزرگ
مادر مادر، مادر پدر
معنی مادربزرگ - جستجوی لغت در جدول جو
- مادربزرگ (دَ بُ زُ)
مادر پدر. جدۀ پدری، مادر مادر. جدۀ مادری. (فرهنگ فارسی معین)
- مادربزرگ ((~. بُ زُ))
مادر پدر، جدّه پدری، مادر مادر، جدّه مادری
- مادربزرگ
بی بی، جده
متضاد: آقابزرگ، پدربزرگ
متضاد: آقابزرگ، پدربزرگ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(بُ زُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بم پشت شهرستان سراوان. در 85هزارگزی جنوب خاوری سراوان نزدیک مرز پاکستان در کوهستان واقعست. هوایش گرم و دارای 100 تن سکنه میباشد. آبش از چشمه و محصولش غلات، خرما. شغل مردمش زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
جد، نیا
متضاد: جده، مادربزرگ
متضاد: جده، مادربزرگ
شما مادربزرگ هستید: آرزوی شما برآورده میشود.
در خواب با مادربزرگتان صحبت می کنید: ۱- یک مرگ ناگهانی ۲- پول
بچه های کوچک بهمراهی مادربزرگشان: سلامتی شما در وضعیت بسیار خوبی است. کتاب سرزمین رویاها
مادر بزرگ: خبرهای خوب - لوک اویتنهاو
در خواب با مادربزرگتان صحبت می کنید: ۱- یک مرگ ناگهانی ۲- پول
بچه های کوچک بهمراهی مادربزرگشان: سلامتی شما در وضعیت بسیار خوبی است. کتاب سرزمین رویاها
مادر بزرگ: خبرهای خوب - لوک اویتنهاو
بقعه ی میربزرگ در شهرستان آمل
