شماطه. ساعت زنگی. ساعت زنگی بزرگ. (یادداشت مؤلف). دستگاهی مخصوص در ساعتهای دیواری و رومیزی و بزرگ که با تنظیم کردن آن در لحظۀ معین زنگ ساعت به صدا درمی آید یا آوازی مانند آواز ساز بیرون میدهد یا مجسمۀ مرغی از داخل ساعت بیرون می آید و نغمه ای سر میدهد اعلام وقت معینی را. رجوع به شماطه شود
شماطه. ساعت زنگی. ساعت زنگی بزرگ. (یادداشت مؤلف). دستگاهی مخصوص در ساعتهای دیواری و رومیزی و بزرگ که با تنظیم کردن آن در لحظۀ معین زنگ ساعت به صدا درمی آید یا آوازی مانند آواز ساز بیرون میدهد یا مجسمۀ مرغی از داخل ساعت بیرون می آید و نغمه ای سر میدهد اعلام وقت معینی را. رجوع به شماطه شود
مصدر بمعنی شمات. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شاد شدن به غم دشمن. (منتهی الارب). شاد شدن به خرابی کسی. (آنندراج). شادی کردن به مکروهی که دشمن را رسد. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). رجوع به شمات و شماتت شود، زشت روی شدن. (المصادر زوزنی)
مصدر بمعنی شمات. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شاد شدن به غم دشمن. (منتهی الارب). شاد شدن به خرابی کسی. (آنندراج). شادی کردن به مکروهی که دشمن را رسد. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). رجوع به شمات و شماتت شود، زشت روی شدن. (المصادر زوزنی)
صد جمع مئات. مئون مئین. توضیح مائه باید نوشت کما فی اللسان و شرح الشافیه للرضی و جمع الجوامع 239- 238: 3) ولی در رسم الخط عربی مئه نیز متداول است، قرن سده: مائه هیجدهم میلادی
صد جمع مئات. مئون مئین. توضیح مائه باید نوشت کما فی اللسان و شرح الشافیه للرضی و جمع الجوامع 239- 238: 3) ولی در رسم الخط عربی مئه نیز متداول است، قرن سده: مائه هیجدهم میلادی
آلتی است آهنی، آهنگران آهنی را که گرم بدان میگیرند و گاهی چیز محکم را بدان به زور کشند، و آهنی را نیز گویند که فتیله تفنگ را در آن محکم کنند و آتش بر تفنگ زنند
آلتی است آهنی، آهنگران آهنی را که گرم بدان میگیرند و گاهی چیز محکم را بدان به زور کشند، و آهنی را نیز گویند که فتیله تفنگ را در آن محکم کنند و آتش بر تفنگ زنند
مایه مایه آنچه بدو (بدان) است. یا مابه الاحتیاج. آنچه که مورد احتیاج است. یا مابه الاختلاف. آنچه که مورد اختلاف است مایه گفتگو مایه کشمکش یا ما به الاشتراک. آنچه در یمان افراد یک نوع یا انواع یک جنس مشترک باشد مقابل ما به الامتیاز و آن کلیی است که همه افراد آن کلی در آن با هم اشتراک داشته باشمد. یا ما به التعهد. مال یا عملی که کسی تعهد اجرای آن را کرده آنچه درباره آن تعهد صورت گرفته. یا مابه النزاع. آنچه که مورد نزاع است مایه کشمکش
مایه مایه آنچه بدو (بدان) است. یا مابه الاحتیاج. آنچه که مورد احتیاج است. یا مابه الاختلاف. آنچه که مورد اختلاف است مایه گفتگو مایه کشمکش یا ما به الاشتراک. آنچه در یمان افراد یک نوع یا انواع یک جنس مشترک باشد مقابل ما به الامتیاز و آن کلیی است که همه افراد آن کلی در آن با هم اشتراک داشته باشمد. یا ما به التعهد. مال یا عملی که کسی تعهد اجرای آن را کرده آنچه درباره آن تعهد صورت گرفته. یا مابه النزاع. آنچه که مورد نزاع است مایه کشمکش
دشمنشادی شادی از رنج و اندوه دشمن (در برخی از واژه نامه ها دشمنکامی آمده که درست نیست زیرا دشمنکامی به کام دشمن کاری را انجام دادن و برابر با خیانت تازی است)، سرزنش سر کوفت
دشمنشادی شادی از رنج و اندوه دشمن (در برخی از واژه نامه ها دشمنکامی آمده که درست نیست زیرا دشمنکامی به کام دشمن کاری را انجام دادن و برابر با خیانت تازی است)، سرزنش سر کوفت
میته در فارسی مرده نسا لاشه، مردار مونث میت، حیوانی که خود مرده باشد یا با ذبحی غیر شرعی کشته شده باشد مردار: (پوشش (مغول) از جلو دکلاب و فارات و خورش از لحوم آن ومیته های دیگر. {توضیح خوردن گوشت چنین حیوانی در غیر ضرورت شرعاجایز نیست
میته در فارسی مرده نسا لاشه، مردار مونث میت، حیوانی که خود مرده باشد یا با ذبحی غیر شرعی کشته شده باشد مردار: (پوشش (مغول) از جلو دکلاب و فارات و خورش از لحوم آن ومیته های دیگر. {توضیح خوردن گوشت چنین حیوانی در غیر ضرورت شرعاجایز نیست