آب زندگی، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، عین الحیات، آب حیات، چشمۀ حیات، چشمۀ زندگی، چشمۀ حیوان، نوشاب، آب بقا، شربت خضر، جان فزا، آب خضر، شربت حیوان، آب حیوان، چشمۀ نوش، جان افزا، چشمۀ الیاس، چشمۀ خضر
آبِ زِندِگی، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، عِینُ الحَیات، آبِ حَیات، چِشمِۀ حَیات، چِشمِۀ زِندِگی، چِشمِۀ حِیوان، نوشاب، آبِ بَقا، شَربَتِ خِضر، جان فَزا، آبِ خِضر، شَربَتِ حَیَوان، آبِ حِیوان، چِشمِۀ نوش، جان اَفزا، چِشمِۀ اِلیاس، چِشمِۀ خِضر
ماءالحیوه. شرابی که در آن انواع ادویۀ حار چون دارچینی و فلفل و جز آن بکار برند و آن نهایت مست کننده بود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قسمی شراب که در آن سیب و گلابی و ادویۀ حاره چون بیخ جوز و زنجبیل و دارچین کنند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، آب زندگانی. منکو، نام دارویی. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماءالحیوه شود
ماءالحیوه. شرابی که در آن انواع ادویۀ حار چون دارچینی و فلفل و جز آن بکار برند و آن نهایت مست کننده بود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قسمی شراب که در آن سیب و گلابی و ادویۀ حاره چون بیخ جوز و زنجبیل و دارچین کنند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، آب زندگانی. منکو، نام دارویی. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماءالحیوه شود
دأالثعلب. دأحیه. داءالسمک. بیماری که در سر پدید آیدو موی بریزاند. صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی گوید: داءالحیه آن بود که موی با پوست برود لکن پوستی باریک باشد که شکل آن دراز بود همچون شکل مار و داءالحیه از بهر این دو معنی گویند - انتهی. و نیز هم او گوید: بیماری است چون داءالثعلب که موی بریزاند و با موی پوستی باریک از آن موضع برود... صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: داء حیه، مرضی است در سر که بواسطۀ مواد سوداویّه و بلغم شور عارض شخص شود و مویها بریزد و صاحب این بیماری مانند مار پوست اندازد و فرق بین این مرض و داءالثعلب آن است که ریختن موی در دأحیّه بطریق کج و پیچیده شبیه به مار شود و ریزش کند اما در داءالثعلب بر خلاف آن است. شیخ نجیب الدین گفته است این دو بیماری هر دو باعث ریزش مو باشند و ممکن است بجمیع بدن نیز سرایت کند اما از سر و ریش آغاز کند و به ابروها هم سرایت میکند و بیشتر در سر و ریش و ابرو آشکار گردد. و یکونان علی الاستداره و غیرها. و نیز رجوع به تذکرۀ ضریر انطاکی صص 93- 94 جزء دوم شود
دأالثعلب. دأحیه. داءالسمک. بیماری که در سر پدید آیدو موی بریزاند. صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی گوید: داءالحیه آن بود که موی با پوست برود لکن پوستی باریک باشد که شکل آن دراز بود همچون شکل مار و داءالحیه از بهر این دو معنی گویند - انتهی. و نیز هم او گوید: بیماری است چون داءالثعلب که موی بریزاند و با موی پوستی باریک از آن موضع برود... صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: داء حیه، مرضی است در سر که بواسطۀ مواد سوداویّه و بلغم شور عارض شخص شود و مویها بریزد و صاحب این بیماری مانند مار پوست اندازد و فرق بین این مرض و داءالثعلب آن است که ریختن موی در دأحیّه بطریق کج و پیچیده شبیه به مار شود و ریزش کند اما در داءالثعلب بر خلاف آن است. شیخ نجیب الدین گفته است این دو بیماری هر دو باعث ریزش مو باشند و ممکن است بجمیع بدن نیز سرایت کند اما از سر و ریش آغاز کند و به ابروها هم سرایت میکند و بیشتر در سر و ریش و ابرو آشکار گردد. و یکونان علی الاستداره و غیرها. و نیز رجوع به تذکرۀ ضریر انطاکی صص 93- 94 جزء دوم شود