جدول جو
جدول جو

معنی مئیر - جستجوی لغت در جدول جو

مئیر(مَ)
گاییده. (منتهی الارب ذیل ا ی ر). امراءه مئیر، زن گاییده شده. (ناظم الاطباء) ، امر مئیر، کار دشوار. (از منتهی الارب ذیل م ء ر). (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مئیر(مِءْ یَ)
بسیار گاینده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشیر
تصویر مشیر
(پسرانه)
آنکه در کارها با او مشورت می کنند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از منیر
تصویر منیر
(دخترانه)
آنچه از خود نور داشته باشد، درخشان، تابان، روشن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مجیر
تصویر مجیر
(پسرانه)
پناه دهنده، فریادرس، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کئیر
تصویر کئیر
کهیر، عارضه ای که به سبب آلرژی نسبت به بعضی مواد غذایی، سرم های تزریقی یا داروها به طور ناگهانی به صورت برآمدگی های سرخ رنگ و خارش دار در پوست بدن ظاهر می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسیر
تصویر مسیر
معبر، گذرگاه، راه، جاده، رفتن، روان شدن، سیروگردش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغیر
تصویر مغیر
غارتگر، آنکه مال مردم را غارت کند، غارت کننده، تاراج کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معیر
تصویر معیر
مقیاس گیرنده، عیارگر، کسی که عیار پول را بسنجد، نکوهش کننده، عیب گو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجیر
تصویر مجیر
پناه دهنده، فریادرس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطیر
تصویر مطیر
چادر دارای تصویر پرندگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشیر
تصویر مشیر
اشاره کننده، مشورت کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منیر
تصویر منیر
نور دهنده، درخشنده، درخشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطیر
تصویر مطیر
بارانی، باران دیده، باران خورده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغیر
تصویر مغیر
از حالی به حالی برگشته، دگرگون شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغیر
تصویر مغیر
بی ثبات و ناپایدار، قابل تغییر، دگرگون شونده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محیر
تصویر محیر
گوشه ای در دستگاه های نوا، ماهور و راست پنجگاه، از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی، حیران کننده، حیرت انگیز، شگفت آور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زئیر
تصویر زئیر
شیر، غرش شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزیر
تصویر مزیر
کاربر
فرهنگ لغت هوشیار
بز، استوار اندام، اپر سنج، اپار سنج، سپنجیده، عاریت دهنده، گور چشم گونه ای پارچه با نگاره هایی چون چشم بلبل یا چشم گو خر مقیاس گیرنده، آنکه عیار فلزات و مسکو کات را تعیین کند. توضیح: در عهد قاجاریه کسانی بدین نام در وزارت مالیه مشغول خدمت بودند: (... جناب علا الدوله وزیر مالیه... و معیر الممالک رئیس خزانه و آقا محمد حسن معیر) (مراه البلدان ج 1 ضمیمه ص 25)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مضیر
تصویر مضیر
شیر ترش، سپید
فرهنگ لغت هوشیار
بار اندار، بارنده، بارانی پرنده نگار: پارچه چادر جامه بارنده بارانی: بنانش ابر مطیر و سخاش مهر منیر بیانش سحر حلال و سخنش فصل خطاب. (عثمان مختاری) نوعی چادر که در آن تصویر صیور (پرندگان) باشد، نوعی پارچه برد (که ظاهرا بنقش طیور منقوش بود) : از انواع فواکه و الوان ریاحین زمین چون دیبای مشجر و هوا چون حله زیبای مطیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصیر
تصویر مصیر
برگشتگاه، مرجع، بازگشت جای
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی کهن: نشان دهنده نمارنده (نمار اشاره)، سگالشگر رایزن و در تازی نوین: سپهبد اشاره کننده، مشورت کننده: رای زننده: صاحب الرای والکمالات مبارک مشیر همایون وزیر. . ، جمع مشیرین
فرهنگ لغت هوشیار
جای رفتن، معبر، جاده، محل عبور، گذرگاه، مدار، سیرگاه، جای عبور و حرکت
فرهنگ لغت هوشیار
آهنج آهنجیدن، رسن سخت بافت بنگرید به مرار نام برخی از گونه های قنطوریون (گل گندم) که دارای گلهای زرد یا قرمز است دریه. توضیح برهان این کلمه را بدون تشدید ثانی (بر وزن هزار) آورده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدیر
تصویر مدیر
گرداننده، دور دهنده، اداره کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محیر
تصویر محیر
حیرت انگیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخیر
تصویر مخیر
اختیار به کسی دهنده، نیکوکار، سخی و آنکه خیرات بسیار میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجیر
تصویر مجیر
پناه دهنده و دستگیر، فریادرس
فرهنگ لغت هوشیار
بیماری پوستی که بعلت آلرژی نسبت به بعضی از مواد غذائی یا سرومهای تزریقی در پوست بدن ظاهر می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظئیر
تصویر ظئیر
دایه زنی که بچه ای جز فرزند خود را نیز شیر دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغیر
تصویر مغیر
لشکر غارت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدیر
تصویر مدیر
گرداننده، راه بر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مسیر
تصویر مسیر
راه، گذرگاه، روش
فرهنگ واژه فارسی سره