جدول جو
جدول جو

معنی مئکله - جستجوی لغت در جدول جو

مئکله
(مِءْ کَ لَ)
کاسه ای که سه کس را سیر گرداند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کاسه ای کوچک که سه تن را سیر کند. (از اقرب الموارد) ، دیگ خرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هرچه در آن غذا خورند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ رَکْ کَ لَ)
مؤنث مرکل که نعت مفعولی است از مصدر ترکیل، أرض مرکله، زمین کوفته به سمهای اسبان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ کِ لَ)
قصیده مثکله، آنچه در آن ثکل مذکور باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). قصیده ای که در وی ذکر ثکل بودو مرثیه باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به ثکل شود
لغت نامه دهخدا
(مَ کَ لَ)
سبب ثکل. (منتهی الارب). آنچه سبب شود گم کردگی فرزند را و گویند رمح فلان للوالدات مثکله. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی از دهستان املش است که در بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع شده و 450 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مُ کَ لَ)
چاهی که آب آن را کشیده باشند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ممکله
لغت نامه دهخدا
(مَ کُ لَ)
چاه که آبش کشیده باشند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ممکوله. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مُ لَ)
باقی آب در چاه. (مهذب الاسماء). آب که در تک چاه بعد از کم شدن اندک اندک گرد آید، یا آب اندک که در تک چاه یا آوند باقی ماند. از اضداد است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ ءِ لَ)
زن ستبر فربه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مشکله در فارسی مونث مشکل دشوار مونث مشکل: هر عقده که در معنی ابیات مشکله و خیالات دقیق و پیچیده شعرا پیش میاید باسانی میگشود، جمع مشکلات. مونث مشکل:جمع مشکلات مونث مشکل، جمع مشکلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موکله
تصویر موکله
مونث موکل. مونث موکل
فرهنگ لغت هوشیار